متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
مگر قرار نبوده، قرار من باشی؟
که تک ستاره ی شب های تار من باشی
که حرف تلخ جدایی نیاوری به زبان
که سایه ام بشوی و کنار من باشی
مگر قرار نبوده به غیر، دل ندهی
در این حیات پر از درد، یار من باشی
چه می شود که...
بازم تو خونه مون میدون جنگه
پدر سر درد داره مث هرشب
نشسته پای دار قالی مادر
داره می بافه غم می سوزه از تب
دوباره صحبت تیر و تفنگه
پدر افتاده یاد جبهه و جنگ
بازم دلتنگ دریای جنوبه
مث ماهی میون تنگ دلتنگ
داره ازحمله و ازجنگ میگه...
دلم که میگیره ازاین زمونه
غم میکنه تو دلم آشیونه
چاره ای جز صبر وقرار ندارم
زندونی ام راه فرار ندارم
هی به خودم وعده میدم دوباره
میگم زمستون که بره بهاره
خزون با اون رنگ و لعاب نابش
با برگهای قشنگ و آب و تابش...
تموم میشه پامیکشه از...
منم محتاج آغوشت
توخواب وتوی بیداری
واکن آغوش و ثابت کن
هوامو دائماً داری
به گرمای تنت بسپر
من محتاج گرما را
به صد گلبوسه رنگین کن
تنی رنجور و تنهارا
بیا بازم بمون پیشم
تو مجنون شو منم لیلی
بیا ثابت کنم این رو
که میخوادت دلم خیلی
تومیدونی...
تویی مجنون منم لیلا
چه لیلای زمین گیری
نداره در دل سنگت
نوای عشق تاثیری
نمیفهم دل من رو
چرا بردی وپس دادی
فدایی تو بودم من
چی شد که رو لج افتادی
دلم میخواست بشی سایم
همیشه روسرم باشی
نشی یک لحظه دورازمن
همش دور وبرم باشی
کمک کن...
دردها دارم بجان و از غمت در آتشم
کاش میدیدی که ازدوری چه زجری میکشم
دست در زلف خیالت میزنم با شوق و شور
ای که گرمای وجودت شد دلیل خواهشم
هرزمان گل میکند در خاطرم لبخند تو
مثل نیلوفر سر از دیوار حسرت میکشم
ماه من امشب بتابان نور...
وقتی تو رفتی در دلم غوغا به پا شد
با رفتنت کاشانه ام ماتم سرا شد
اصلا نمیشد باورم پیشم نباشی
آخر چرا امید من باد هوا شد؟
ویران شدم. چون ارگ بم آوار گشتم..
آری درونم بی تو غوغایی بپا شد
پایم بدام زلف پر تاب تو افتاد
گیسو...
خلقی ز کرامت شما میگویند
تسبیح تو را ارض وسما میگویند
ای شافعه روز قیامت زهرا
از لطف تو در روز جزا میگویند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
دوباره از تو سرودم نگو که بیزاری
از این نوشتن گل واژه های تکراری
تمام ، حرف دل است اینکه با تو می گویم
به حُرمَت قلمم دل بده به اقراری
خیال و واژه ی شعری ردیف حال منی
قسم به جان غزل حس وحال اشعاری
اگر چه خواب پریشان...
تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینب
که داری بر همه عالم مقامِ سروری زینب
برایت آتش غمهای بی پایان گلستان بود
که در موج بلا و خون ، خلیل دیگری زینب
عجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاری
تویی زینب ترین زهرا ، تو زهرا کوثری...
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
پلکی زدم، دیدم تویی بودونبودم
باران زد و عطر تو را پیچاند در شهر
فهمید باران، عاشق بوی تو بودم
از خاک ها سربرکشیدم، غنچه کردم
شعر قشنگ نوبهاری را سرودم
بی بادبانم، در مسیر صخره هایم
تو ناخدایی کن به دریای وجودم...
اه ..داغی به سینه مهمان است
تب این داغ سخت و سوزان است
رنج و درد و غمم فراوان است
آخر این قصه شرح هجران است
پدر خوب من کجا رفتی؟
پر پرواز، تا که وا کردی
مرغ جان را زتن رها کردی
قصد معراج تا خدا کردی!!
عیش و...
خنده بر لبهای نرگس شد حرام
روزهایش تیره چون شبها مدام
تلخ شد شیرینی روز پدر
زهر شد دنیای او دائم به کام
بانوی کاشانی
اعظم کلیابی
آب دیدم چشم هایم چشمه ی پر آب شد
آه از، بی تابی اصغر دلم بی تاب شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
پدرم رفت شبی که همه جا غوغا بود
حرف از آب نزد چون شب تاسوعا بود
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
قلم شکست. ودلم شرحی ازجدایی شد
به پای عشق سرایی غزل فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماه
زمان سوختن و مرثیه سرایی شد
غروب غمزده ای داشت کاروان عطش
زمانه، راوی خونبار...
چقدر نامه رسیده بیا به کوفه حسین
نیا که این شب کوفه به بغض آلوده است
هنوز،از،پس،آن کوچه های نامردی
درفش کین به قفای حسین آسوده است
بانوی کاشانی
اعظم کلیابی
پدرم رفت و ز غم در دلمان غوغا شد
رفتنش تلخ ترین خاطره ی دنیا شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
آبروی هر دوعالم آبرویم را بخر
باز هم جا مانده ام کرب وبلایم دیر شد
بانوی کاشانی اعظم کلیابی
آب را هروقت نوشیدم سلامت داده ام
خوب میدانم سلامم را تو پاسخ میدهی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
اه ..داغی به سینه مهمان است
تب این داغ سخت و سوزان است
رنج و درد و غمم فراوان است
آخر این قصه شرح هجران است
پدر خوب من کجا رفتی؟
پر پرواز، تا که وا کردی
مرغ جان را زتن رها کردی
قصد معراج تا خدا کردی!!
عیش و...
دلم شکست و غزل شرحی از جدایی شد
گرفت قلب زمین و زمان فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماه
زمان سوختن و مرثیه سرایی شد
غروب غمزده ای داشت کاروان عطش
زمانه،...