متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
کاش میشد زندگی را باز هم
مثل شعر تازه ای آغاز کرد
رو به سمت اسمان ارزو
روبه خوشبختی دمی پرواز کرد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دلم گرفته از این غم بیا بسوز لبم را
به وصله های محبت بدوز روز و شبم را
تنم چو کوره آتش تبم ببین بالاست
بسنج با ضربانت همیشه تاب و تبم را
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
سجده ها اینجا اثر دارد گدایش را ببین
این زمین عرش است حیدر پادشاهی میکند
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
عید است اگر همدم ویارم باشی
در لحظه ی سال نو کنارم باشی
وقتی که شود حال دلم با تو خوب
خوب است قرار بی قرارم باشی
بانوی کاشانی اعظم کلیابی
لاف عشق و دوستی دائم به لب دارد ولی
من که میدانم زبانش با دلش یکرنگ نیست
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
نباید دل به هر کس داد من دادم پشیمانم
پشیمانم که من گفتم زیادی دوستت دارم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
امسال هم تحویل شد سال جدید و من
درگیر هستم با تمام خاطرات خود
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
من مسلمان شده ی قبله ی چشمت هستم
تو به هر سو بروی قبله من سمت تو است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
درشب سرد سکوت بی کسی تنها شدم
دیگر حتی بر زبان نامت نمیاد برو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
شاعر شدم که تو را بسرایمت
ای بانی غزل های عاشقی من سلام
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
فضا چو گلشن جنت شکوفه باران شد
تبسم ملکوت و نسیم گلشن دوست
نصیب و قسمت پاکان و روزه داران شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
درجهان خوب تر از خوب تر از یاد تو نیست
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ادبت شهره به عالم شده عباس علی
گنبدت هم به حسین قصد ارادت دارد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ذکر بعد از هر نمازم این بود
من فقط بعد از خدا تنها تو را دارم حسین
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
احساس عطش کردم یاد لبت افتادم
ای روضه هر روزه اشکم شده افطارم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
شکوفه های اجابت نصیب باران شد
قرین شدند بهار طبیعت و رمضان
نسیم عشق وزید و گلاب باران شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دوباره ساعت خانه به وقت بیداری
تمام ثانیه هایش قشنگ وتکراری
دوباره وقت سحروقت ربنای عشق
چه خوب میشود اکنون نماز بگذاری
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دوباره ماه دعا و بهار قرآن شد
چراغ رحمت حق روشن و فروزان شد
اگر چه بار سفر بست ماه پیغمبر
دعای حضرت ایشان نصیب یاران شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
الهی شرمگینم روسیاهم
همانم که بدونت بی پناهم
بگو یارب که بخشیدی مرا باز
خودت گفتی که میبخشی گناهم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
اگر چه بنده ی ای غرق گناهم
نگاهی کن به این چشم پر آهم
منم آن بنده و عبد خطا کار
تویی که هر کجا بودی پناهم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
اگر بخشیدی ام در ماه شعبان
عطا کن روزی ام را لطف واحسان
در این ماه پر از خیر و ضیافت
دلم خواهد روم پابوس سلطان
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
شکوفه های اجابت نصیب یاران شد
تبسم ملکوت و ترنم شبنم
گل محمدی آمد گلاب باران شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
شکوفه های اجابت نصیب باران شد
تبسم ملکوت و ترنم شبنم
گل محمدی آمد گلاب ارزان شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی