بیو تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو تنهایی
💠💠💠💠💠💠💠💠
شمع و پروانه کشیدم بر دفتر خویش
شمع فروزان درخشید و بال پروانه خلید
دود از دفتر دل برخواست به عشق
زود باز آی رخ شمع و نقش پروانه بکش
فیروزه سمیعی
بگو حرفِ قشنگِ مهرَبانی؛
که پُر گردد دل از، حسّی نهانی!
زمانی که: دلم بسیار تنهاست،
مرا سرشارِ خود کن؛ می توانی!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس
راز دل سرگشته را گفتم
رفتی نپرسیدی غم دل را
فیروزه سمیعی
وقتی تو را دیدم
از چشمانم دو ستاره
و از سینه ام
گنجشکی پر کشید و رفت
حال بى تو
باز است در قفس
با این همه نمى پرد
پرنده ی خیال تو
فیروزه سمیعی
جای پایت پر از ستاره است
هنوز در شب قدم میزنی...؟!
کاش دلها زبان داشتند دراین زمانه بی رحم ........
نفسم بند آمد و مانند یک افسانه شد
گونه اش را بوسه ای آن هم چو یک پیمانه شد
در قمار شرط دل ، من هم چو دل ها باختم
این من عاقل پس از تو همچو یک دیوانه شد
دل به گیسوی تو و امواج دریا میزنم
مثل شهری...
توتنها تنها تنها میشی ......😓😓😓
🙂🙂🙂 🙃 🙂🙃🙃🙃🙂🙂 🙂
ولی یکی هست🙂 که هواتوداره....🙂
اونم خدا هست❤️......خدا.....❤️
......جواد کاظمی نیک......
جیغ می کشد دشت
تا سکوت پنجره
در فرم دیگری
گل بگیرد در صورت باد
نور را کشیده
به آبی رگ ها...
با نبضی تند
مریم گمار
بعد از این باخلوت خود خو کنم
یاد و مهرت را زدل بیرون کنم
بی دلیل به قصه ی من آمدی
من تورا از قلب خود بیرون کنم
چیزی ازفتنه ی عشق تو نمیدانستم
بیخبربودم ازاین تاب و تب و هیچ نمیدانستم
با خودم نقشه کشیدم که گریزم از تو
چه کنم راه فرار را نمی دانستم
مایه ی دلخوشی ام بود که یادم هستی
تو ولی قلب و دلت جای دگر بود نمیدانستم
بغض را خنده ی...
به شوق پرواز در چشمان خمار شب پیله کردم..
پیله ی پر از تنهایی من پر شد از بوسه های مهتاب...
امید در قلبم ستاره شد...
و از صبر، روحم به وسعت آرزوهایم تا دستان ماه قد کشید...
در دستان ماه ذوب شدم...
ستاره ها در قلبم به پرواز در...
من از، اوّل، رها بودم؛ اسیرِ بندِ خود کردی؛
رها کردی و رفتی تا، بسوزم با تبِ سردی…
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
معمولا آدم های خاص تنهاترند؛ زیرا احساسشان با افرادی مثل خودشان هم خوان است و اگر آدم خاص به راحتی پیدا می شد که دیگر خاص نبود.
زهرا حکیمی بافقی (حرف های دل)