نبض عاشقانه هایم را بگیر ببین چقدر تُ تُ تُ میزند ️
عشق یعنی من انتخاب می کنم چه کسی ویرانم کند ️
بهونه ی زندگیمی خودش میدونه با کیم ...
به پای هم پیر شیم
هرکسی روی تو را دید از این کوچه نرفت و هم اینک سبب وسعت تهران شده ای
می پرسند علم بهتر است یا ثروت می گویم تو آخر تو دار و ندار منی...
انتخاب تو بهترین انتخاب قلبم بود... یه تار موتو به کل دنیا نمیدم عشقم
عشق واقعی اونیه که هیچوقت نتونی فراموشش کنی
بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی...
هیچ چیز به اندازه یک کوه شبیه پدر نیست
آنقدر شعر مرا خواندی و گفتی احسنت... فکرت افتاد که شاید تو دلیلش باشی؟
چو شادم میتوانی داشت غمگینم چرا داری؟
خش خش صدای پای خزان است یک نفر در را به روی حضرت پاییز واکند
دلم را به کجای این شهر مشغول کنم که نگیرد بهانه تو را ...
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد.
هیچ میدانی که من در قلب خویش نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟
قهوه قاجار را بی خود شلوغش کرده اند تیغ تیز آن نگاهت بیشتر عاشق کش است
دو دستت را به من بسپار که با آنها دل خود را نگه دارم...
قاضی شهر شده عاشق چشمان زنی چه کند با دل خود/آن زن اگر اعدامی است
تاب دلتنگی ندارد آن که مجنون می شود...
چون وا نمیکنی گرهی / خود گره مشو ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
صبحِ من مزه ی لبخندِ تو را کم دارد..
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی...
نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همه کیه ندونه ما دو تا حواسمون پیش همه...