متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
وقتی وارد یه رابطه عاطفی میشی
لطفاً شعور و ظرفیت یه رابطه رو داشته باش
برای طرف مقابلت به همون میزان که اون وقت میزاره و ارزش قائل میشه،ارزش قائل شو
اگه میبینی نمیتونی از پس این تعهد و مسئولیت بربیای کلا از همون اول وارد رابطه نشو احساسات یه...
یکبار برای همیشه
بیاید کنار هم انسانی زندگی کنیم
جوری که دیگه جایی برای حسرت نمونه
همه نگن ای کاش مردم یخورده باهم مهربون تر بودن
همون گل و بلبل خودمون
ببین منو شاید غیر ممکن به نظر بیاد ولی شدنیه
تنها راهش فقط شروع تغیر از خودمونه
هر فردی...
میدونی هیچوقت یادم نمیره چیا بهش گذشت
با این حال وقتی به گذشته فکر میکنم هیچ حسی جز بی تفاوتی و آرامش بهم دست دوستی نمیده
وقتی به گذشته نگاه میکنم
دختری رو میبینم که با وجود اینکه دل و اعتمادشو شکستند واز این دنیا و ادماش ناامیدش کردند
همچنان...
بالاخره همه چی درست میشه
مشکلات تموم میشه
اونقدر دنبال چگونگی رسیدن و تموم شدن نباش رفیق
تو این راه هدفت مشخصه ولی مسیر رسیدنت ممکنه تغیرات زیادی به همراه داشته باشه
اینو یادت نره سخت تلاش کنی تا موفق بشی شیرینی آخر مسیره که این راه رو جذابتر میکنه
یه روز اومد بهم گفت :
تنها داراییم چشماته
اگه از زندگیم بری
ورشکسته ترین و فقیر ترین
آدم میشم..
راستم میگفت گاهی دارایی آدمها فقط پول نیست
گاهی بودن و نفس کشیدن ِ کسی که دوسش داری ،
میشه تنها داراییت..
حواستون به این دارایی هاتون باشه ؛
چون...
فرض کن تو بهترین آلبالوی دنیایی؛
ولی ی نفر آلبالو دوست نداره
حالا تو میخوای براش چیزی که
دوست داره؛ مثلا آناناس بشی!؟
این مثال ساده رو تو مغزت فروکن،
ک بدونی به خاطر هیچ بنی بشری
اصلِ خودتو عوض نکنی آلبالو جان.
آدمایی ک دوسِت دارن خودِ واقعیت رو...
گذشته در گذشتِ...
باید قبرستونشو پیدا کنیم و برای همیشه خاکش کنیم
و اینو یادمون نره که تموم اون زخم ها واشتباهات تبدیل شدن به تجربه و این من جدید رو ساختن
الان دیگه باید فقط از زمان حال لذت ببریم و نزاریم ارزوهامون به حسرت تبدیل بشه
و آرامش...
قدر آدمای خوب و مهربون زندگیتون رو بدونید،....
اینایی که هر چی بشه هواتون رو دارن،
اگه مشکل و ناراحتی از سمتتون حس کنن,برای صحبت پا پیش میزارن و به خودشون اجازه قضاوت نمیدن،
اینایی که یه آرامش و انرژی مثبت خاصی تو چهرشون،تو وجودشون دارن
اینا،الماس های کمیاب زندگیمون...
میدونی رو مخ ترین عضو بدن کدومه؟؟؟؟
معلومه دله
این دلی که هی بهش میگی دلت براش تنگ نشه ها ...
وقتی میبینیش نلرزیا....
هم دلش تنگ میشه و هم از هیجان زیاد شروع میکنه به بوم بوم کردن
وقتی یک نفری که دوستش داری سرت داد میزنه بهش میگی...
خیلی سخته وقتی همه کنارت باشن و باز احساس تنهایی کنی
وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دله عاشقت باخبر نباشه
وقتی لبخند میزنی و توی دل گریونی
وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمیدونه
وقتی آینده ات رو در گرو رسیدن به کسی گذاشتی که میدونی بهش...
چقدر سخته
گل آرزوهاتو توو باغ دیگری ببینی و هزاربار
خودتو بشکنی و اونوقت
آروم زیر لب بگی
گل من
عاشقتم تا ابد...
گوشه ی امن دنیا
کنج یه اتاق نیمه روشن که نسیم از درز باریک پنجرش روانه میشه
گیاه برگ انجیری ای که لب پنجره با حوصله رشد میکنه
و صدای موزیکی که از گرامافون به آرومی پخش میشه
میتونه هزاران برابر لذت بخش تر از همنشینی با آدمایی باشه که...
گاهی اوقات که فکر میکنم تهش قراره به چی برسم، تهش همیشه یه جواب بیشتر برای خودم ندارم.
هیچی؛
تهش هیچی نیست.
ته زندگی مرگه.
ته خیابون بن بسته.
ته جمله نقطس.
ولی زندگی میتونه پر از اتفاقات هیجان انگیز باشه
خیابون میتونه پر از درخت و پرنده های سرزنده...
منم خدایی دارم
در همین نزدیکی ها، نشسته در کنارم ، من چای می نوشم و او .... نگاهم می کند ، لبخند می زند و می گوید : چه خبر ؟ حالت خوب است ؟
من ... من اندوهگین از غصه های هر روز، میگویم نه ... تو که...
عشق را پرستش کن
من تو را عشق می خوانم
زمانی که تو مرا دیوانه خودت کنی
و حضورت مرا خوشحال
و من تورا به جان وصل دهم
دیگر چیزی میان ما پنهان نیست
عشق مگر چیزی جز درک احساسات است
اگر خواهی مرا عاشق باش و آزاد
عدالتی میان...
‹ ولی سهراب سپهری چقد قشنگ گفته که :
زندگی را ، نفسی ارزشِ غم خوردن نیست ..
هیچ کس دوبار فرصت زندگی بهش داده نمی شه ،
زندگی اون قدر کوتاهه
که اصلا نمی ارزه با غصه خوردن بگذرونیمش ؛
از همین فرصتی که هست به قشنگ ترین
شکل...
دخترکه باشی مدام دلت میلرزد بغضت همیشه به راه
دخترکه باشی باکوچک ترین حرف اشکت سرازیرمیشه
دخترکه باشی میشی عزیزدل مادر
دخترکه باشی احساسی ترین موجودجهانی
دخترکه باشی بایک فریادکوچک میشکنی
دختر که باشی دلت زودمیگیره
دخترباش دخترونه نازکن دخترونه فکرکن
دخترونه زندگی کن فقط بخندبیخیال دنیا
جهان باخنده ی...
دستش را می گیرم
آرام نبض دلتنگی اش را می بوسم
به آغوشش می کشم
پناه امن گریه هایش می شوم
از یکی بود و یکی نبود آدمها
برایش قصه ای می سازم
که کلاغ پیر و خستهٔ آن
همیشه به خانه اش برسد
برایش یک بغل عشق می شوم...
مادرش هنوز سیاه می پوشد
مادر، مادر است
چه فرقی می کند
که فرزندش را چگونه از دست داده باشد
با بیماری یا تصادف
با گلوله یا طناب دار
در خط مرزی یا حیاط زندان
چه فرقی می کند در خاک سپاریش
عده ای زیاد حاضر باشند یا غریبانه و...