متن رضا حدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضا حدادیان
بی تو جهان گلهای رنگینی ندارد
خوشحالی پروانه تضمینی ندارد
هر روز، روی دورِ تکرار است دنیا
این زندگی بالا و پایینی ندارد
آن سوغم دریاواین سو زخم صخره ست
درد بزرگ موج، تسکینی ندارد
وقتی اتاق کوچک من خالی از توست
دیگر در و دیوار، تزئینی ندارد
بی تو...
چشم زلیخا تشنه ی دیدن نمی ماند
یعقوب ، مستِ بویِ پیراهن نمی ماند
وقتی نخِ امیّد تو پوسیده ،بی تردید
ذوقی به قدر یک سر سوزن نمی ماند
قدری مرا دریاب ای پروانه! باور کن
-این شمع،امشب تا سحر روشن نمی ماند
خنجر اگر در آستینِ دوستان باشد
دور...
یک تقویم کسالت آور دارد
صدپرسش بی جواب،در سر دارد
انگشت به لب،کنار میز شطرنج
مانده ست کدام مهره را بردارد
رضاحدادیان
تنها باد
ردًپای گیسوان تو را می داند.
رضاحدادیان
برگ زردی بودم
برسنگفرش غروب
باد دستم راگرفت.
رضاحدادیان
دوبرگ بودیم بر یک شاخه
تو با باد رفتی
من افتادم.
رضا حدادیان
ابر
پرنده ایست
پرازگریه.
رضا حدادیان
درخت شدم
تا پرنده های دلتنگ
سربرشانه ام بگذارند.
رضاحدادیان