آن رفیقی که به هنگام غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت
بعضی وقتا یه چیزایی تو زندگی پیش میاد که اصلا انتظارشو نداشتی، یعنی اصلا فکرشم نمیکردی که اینجوری بشه آخرش... ولی میدونی! آخر قصه هممون خدا وایستاده نگامون میکنه، خدا وایستاده همش میگه میدونم که تو میتونی قصه ی خودتو قشنگ بسازی... ولی نمیدونم با وجود همه ی اینا چرا...
دل تنگ مرا آغوش تو لازم است رفیق جان
می بینم ای رفیق ،اندوهت را اوضاع زمانه، رنج انبوهت را این دفتر، بیت بیت تقدیم به تو باشعر ببند زخم آن روحت را
رفیق جان من از آینده خبر ندارم نمیدانم باز هم بشود هر وقت اراده کنیم برویم روی نیمکت همیشگی مان از دیدن دارکوب ها ذوق کنیم،گربه ها را دنبال کنیم و به با هم بودنمان از ته دل بخندیم یا نه... راستش من خبر ندارم قرار است دختر دار شویم...
باغ ها در زمین رفیق نمی خشکد. درخت هایی که در کنار هم ایستاده اند سر در گریبان سوگواری می برند اما سبزتر بیرون می آورند. رفیق من! اگر خورشید از شانه ی تو طلوع کند، اگر انگشتان تو زمان را در دست بگیرند. من هیچوقت بازنده ی لحظه های...
درست است دراین روزهای دونفره کسی را ندارم تاعاشقانه هایمان راباهم قدم بزنیم ... اما خداروشکر همچون تویی را دارم که متکی به گرمای جیب های خودمان قدم بزنیم وبه این تنهایی بخندیم! توهستی تا برای اینکه حسادت امانمان رانبرد به کافه رفته و دوستانه چای بخوریم.. میدانی درست است...
من و تو کنار هر جمله عاشقانمون ، "رفیق" میذاریم تا مبادا یکی از ما با خودش بگه : عاشق منه ! مثلا میگیم «دوستت دارم رفیق » یا مثلا «بغلم کن رفیق » یا «تنهام نذاز رفیق » «کنارت آرامش دارم رفیق » این "رفیق" رو میگیم که حواسمون...
یک سری از آدم ها را حاضری همه جوره کنار خودت داشته باشی؛ به عنوان هر چیزی که میشود و امکان دارد... عشق، دوست، رفیق! مهم بودنشان است، اینکه مطمئن باشیم که هستند، چه دور چه نزدیک، حتی اگر غریبه ترین آشنا شوند! حتی اگر دیدنشان سالی یکبار آن هم...
به هیچ چیز زیاد توجه نکن عزیزِ من دست هایت را بگذار داخلِ جیبت راه برو و خیابان به خیابان برای خودت بیخیال سوت بزن! دیگر بس است،آنقدر غصه خوردیم که تویِ قلبمان هیچ جایی برای آرزوهایمان نمانده! بگذار تا می توانند پشتِ سرمان حرف بزنند ما مسئولِ حسادتِ دیگران...
گاهی نباید از زندگی چیز زیادی خواست همین که یکی را در زندگی ات دوست داری همین که در کنج ذهنت ، دلت به داشتن یک رفیق دلخوش است همین که هر شب موقع خواب از لابه لای درختان حیاط خانه ات میتوانی صدای جیرجیرک ها را بشنوی همین که...
هر آدمی به جز عشق یه رفیق نیاز داره که جلوی اون خودش باشه... حتی وقتایی که برای خانواده ات هم خود واقعیت نیستی... همون رفیقی که عزیزم گفتنای پر از ریا رو ول میکنه و یه گوساله گفتنش خنده میشونه رو لبات... همون رفیقی که اگه یه روز ازت...
رفیق زبان حرف زدن ما زبان معمولی نبود زبان مهر بود، زبان شکوفه های بارانی بود و آن گاه که لب به خنده میگشود انگار که ساکنین سیاره های خیلی دور هم از شادی به دنیای دیگر سفر میکردند و نگویم از دل تنگی مان وقتی ثانیه ای از هم...
نعمت فقط برف و باران نیست گاهی خدا رفیقی نازل می کند، زلال تر از باران
نگو که رفتن پایانِ ماجراست رفیق خدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق...
ما انسان ها گاهی دیر قدر همدیگر را میدانیم! وقتی یک نفر را از دست میدهیم تازه یادش میکنیم، خوبی هایش از جلوی چشمانمان میگذرد، مینشینیم خاطراتی که با او رقم خورده را مرور میکنیم، غصه میخوریم، بغض میکنیم و با خود میگوییم کاش بودی، کاش به همین راحتی از...
خوشا به حال اونهایی که همیشه چای رفاقتشون تازه دمه خوشا به حال اونهایی که از همه ی دنیا که دل می بُرن ته دلشون قرصه که رفیقی هست برای تکیه کردن در این دنیایی که چاقو دسته ی خودش رو می بُره و محبت دیگه خارها را گل نمیکنه...
این روزها که کمبود رفاقت داریم، تو رفیق خوبی ماندی و گذاشتی رفیق خوبی برایت بمانم... خودمانی بگویم رفاقت یعنی چترِ بالای سرش شوی وقتی بلا میبارد بر سرش، یعنی وقتی بلند بلند از ته دل میخندد بایستی در کناری و کیف کنی از دیدن خنده هایش، یعنی با دست...
چقدر پاییز شده! چقدر این حال و هوا شال و کلاه و آستین های پایین کشیده از سرما می طلبد، یا نشستن کنار پنجره و هورت کشیدن یک لیوان چای داغ که از سرمای محیط، تمام دیواره اش عرق کرده، یا پناه گرفتن زیر پتو و استشمام بوی نارنگی و...
اگر کسی را دارید که میتوانید با اون ساعتها حرف بزنید و کلمات را تمام نکنید, و او با شما میخندد, با شما گریه میکند, با شما ساعت ها غیبتِ عالم و آدم را میکند, و همه یِ حق هایِ دنیا را فقط به شما میدهد, کسی که وسطِ روزهایِ...
می دانی رفیق دلم برای کودکی هایمان تنگ شده ، همان زمان که بزرگترین دغدغه ی زندگیمان ترک خوردن لاک ناخن هایمان بود. حسرت هایمان در انجام ندادن تکالیف مدرسه خلاصه می شد. در میان بازی های روزگار بزرگ شدیم و نفهمیدیم کی حسرت هایمان هم با ما بزرگتر شدند....
رفیق! همان کسی ست که بی منت می ماند و تو را هر طور شده کنار خودش نگه می دارد! همان کسی ست که می توانی بدونِ ترس، هر چیزی را با او در میان بگذاری! رفیق، عشق و امنیت را در رگ هایت جاری می کند کنارش می توانی...