من یک شهروند این جهانم در کره ای به نام زمین متولد شدم اینکه درکدام گوشه این کره خاکی دیده به جهان گشودم هیچ ارزش صحبت کردن ندارد من چیزی درباره خودم ندارم که بگویم فقط همواره تلاش کرده ام که هرچقدر کوچک, پرچم آزادی را به مقصدش نزدیکتر...
گوهرخودرامزنبرسنگهرناقابلی صبرکن... پیداشودگوهرشناسقابلی بذررادرشورهزاریکاشتن بیحاصلاست! صبرکنتایکزمینقابلیپیداشود...
پک میزند بهمن به بهمن زخمهایش را مثل زمین قرن حاضر، رو به ویرانیست...
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش راه آسمان همیشه باز است اگر هیچکس نیست ، خدا که هست... .
آهسته تر برو رد پایت مرا عاشق زمین می کند!
رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند آسمانیتر از آن بود که در خاک بماند !
نگران رفتن ها نباشید زمین گرد است!!!
بذر را در شوره زاری کاشتن بی حاصل است! صبر کن تا یک زمین قابلی پیدا شود....
اگر من درختم پس روزی به زمین می افتم از من پایه نسازید مرا در شومینه نیندازید از من پلی بسازید بر بستر رودی دری یا چارچوبی جایی که دو نفر به یکدیگر میرسند و عشق می بازند
دستامو بگیر تو دستت تا سرما رو حس نکنم پا به پام قدم بزن زیر این برف سپید تا خوشحال ترین آدم روی زمین باشم
می دونی فرق من با برف چیه ؟ . . . . . . . برف میاد و به زمین می شینه، ولی من همین جوری هم به دل میشینم
و آنگاه ، حضور،حضور،حضور تو چنان برافروخته ام می دارد که سایه ام حتی زمین را می سوزاند. بمان! بمان و بگذار همچنان رشک خورشید باشم.
برگ ها گوششان را سپرده اند به زمین یلدا آخرین لالایی اش را خواهد خواند
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شاد باشی از این خوب تر که برف آمد
او خودش ناب ترین ماه زمین بود ولی; پزسه در تارترین کوی رقیبان میزد ... ️️️
. آنگاه که اربابان، عرصه را بر مردم روی زمین تنگ کردند؛ بردگان، سعادت از دست داده خود به روی زمین را، در آسمانها جستجو کردند.
خدایا آسمانت متری چند؟ ؟ دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد..
گوشه ندارد زمین گرد است
من همانیام که هزار بار هم اگر زمین بخورد، دستان کسی را برای بلند شدن نمیگیرد،دست به زانوی خودش میگیرد و بلند میشود من همانیام که برای اشک ریختن، دیوار را به شانهی آدم ترجیح میدهد، همان که خودش، خودش را آرام میکند و خودش تیکهگاه و دلگرمی خودش میشود....
یه روزی یه نفر میاد تو زندگیت،که می فهمی؛ اون چیزی که تورو، روی زمین نگه داشته.. جاذبه ی زمین نیست! وجود اونه..
منحَصر به #تُ ترین آدمِ رویِ زمین منم
نسیم هم مُدام میرود و بازمیگردد با رؤیای گذر از درز روسری و دزدیدن عطر موهایت! زمین و عقربهی ساعتها برای تو میگردند و من به دورِ تو!
زمین دهان باز کرده و چاک چاک میخندد نخلها میرقصند بسطامی میخواند چیزی نمانده این خانه هم بزند زیر آوار
ای کاش کسی می آمد و غم ها را از قلب اهالی زمین بر میداشت...