شعر سپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر سپید
می نوازد احساسِ پریشانم،
شهرآشوبِ عاشقی را،
با تار و پودِ دل؛
تا که شاید،
چنگِ آرامش زند،
بر تار تارِ مویت،
در بسترِ پریشانی!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)
انار دانه می کنم
لبخند می چینم...
تنفس های سرد و عطرآگین پاییز به شماره می افتد
هزار پنجره شوق دارم،
به پیشواز زمستان!
بوسه های آبستن از عشق
دیوان پدرم «حافظ»
آرزوهایی سبز برای قلب های لبریز از بهار و مهر
«دوستت دارم» هایی از جنس همیشه
دست هایت...
قطار تو را می برد
و من در هیچ ایستگاهی پیاده نمی شوم!
چه در ذهنم اردیبهشت را هرروز باتو قدم بزنم
چه در همین لحظه
همین جا
ببوسمت و زیبا شوی!
در هر صورت
عشق مقصدی ندارد جز باتو بودن...
سیامک عشقعلی
شعرهایم
دوست داشتنت را فریاد میزد
و تو نمیشنیدی...
مأوا مقدم
اینجا هوا خوب است، پاییز آمده!
درختان زرد شده اند و آدم ها دست در دستِ هم
در خیابان ها راه میروند...
امسال اما مثل هر سال نیست.
بعضی تفنگ در دست، بعضی شعارِ آزادی سر داده اند
امسال کسی روی برگ های خشکیده عکس نمیگیرد، کسی در پارک ها...
باز چه خنجری به قلبم میزند اگر بگویم هنوز دوستش دارم؟
من از کشته شدن میترسم
اگر قرار است بعد از آن نفس بکشم..
مأوا مقدم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
از وقتی مو شانه کرده ای
نمی دانم شب هایم کجاست
از وقتی خنده پشت لب کرده ای
نمی دانم روزهایم کجاست
از وقتی ساعت دست کرده ای
نمی دانم چند سالم گذشته است
صبر کن...
قبل از آنکه
قاب را
پنجره را
آسمان...
«دوستت دارم!»
شیرین ترین لالایی ست
برای ادامه دادن
من هنوز
عاشقانه
بیدار هستم
در خوابِ زندگی،
کنار تو!
▫️سیامک عشقعلی
در سینوسِ صفرِ خاک،
اسیر است رودخانه
ماهی ها
جوابِ سلامِ آب را نمی دهند
کمی اکالیپتوس لطفاً !!
آرمان پرناک
به خودم می نگرم
چگونه دوست دارمت که در این
کهکشان عظیم
ماهِ کوچک خود میدانمت🌙
چه کردی با قلب این پسر که از خودش
عزیزتر میداندت..؟
ماه من / ماه بلند بالای من
آسمان شب را در آن دو گوی چشمانت جا داده ای
و من شب به شب...
بر پشت بام خانه با شب می نشینم
چشمم را بر آسمان سیاه می گذارم
- به چه خیره ای؟!
+ به ستاره روشن
سال هاست بر او چشم دوخته ام
اما چیزی نمی گوید
برایش می رقصم
شعر می خوانم
تا سحر اشک می ریزم
فقط گاهی چشمک می...
به تو می اندیشم دلم تنگ و رکابی ام بیشتر از قبل در تنم زار میزند! به دنبال تو در آهنگ هایی میگردم که صاحبانشان در دنیای خود یکی مثل تورا گم کرده اند.. رودهای روی کویرِ دستانت را با رغبت به آغوش کشیده ام تو حالا در من جاری...
قدم های معصومانه ات
نشان از سیاست توست
تحریمت میکنم
اگر کسی را بخواهی
از امواج گیسوی پریشانت پیداست
جغرافیای طویل، پر از آشوب است
من در وصال تو
از آرام می گذرم
بگذار محکم
در آغوشت بگیرم
چو ایران در آغوش آمریکا
تو هم دورم بگرد
چون قایق ایران...
حرمت احساسم را نگه دار
و مصرعی از شعرم را
به شاه بیت هیچ غزلی نفروش
پنجره ی قلبم
همیشه به رویت باز است
بیا و چشم هایت را
سنجاق کن به آنچه از تو می نویسم
نگذار ترک بردارد
شیشه ی احساسم
مجید رفیع زاد
دلبرجان
من در سیاهه ی چشم هایت
دلم را پیچیدم
نگاهم کن تا عشق گم نشود
این شب ها بلند تر از آن ند که فکر می کنی
نه!
این بهار هم آبستن هیچ لبخندی نبود!
قبل از اینکه دست هایم در آغوشم یخ بزند،
مرا دوست بدار!
شاید شکفتم!
▫️سیامک عشقعلی
مرا به سرو تشبیه نکن!
وقتی دهانم بوی گل های یاس می دهد در پاییز!
من رود نیستم!
آسمان هم نبود م!
من سرگردان ترین واژه ام؛
در کتابی که هیچ کس آن را نخوانده!
▫️سیامک عشقعلی
بعد از مرگم
خورشید
با طلوعی عاشقانه تر،
طعم لبخند یاس ها را برایت خواهد چید
آسمان در چشمانت
هزار دشت آفتابگردان خواهد کاشت
دست هایت،
معطر از ترنم سبز رود خواهد شد
آن روز
من از دورترین نقطه ی نامعلومِ ابدیت
در حال دوست داشتنِ تو خواهم بود
کنار...