متن عقل

عقل نهیبی زد به دل
چه عشقیست این؟
دل گفت
سخن گزیده گوی
کار از کار بگذشته است

جز کِرم ریختن
کار دیگری ندارند
کرم های برون مغزی
آن ها برای قلبم
نامِ دیگری
دست و پا کرده اند
که هرگاه صدایش می زنند
فشارش می رود بالا
منفجر می شود
مثل مین !!
«آرمان پرناک»

سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت

عقل با عشق کنار آمده، می بینی که...

مادر بزرگ هامون همیشه گفتند:پیشونی منو کجا می نشونی ..!! مادر بزرگ از تو بعید بود این سخن .!!!منتظری پیشونی جاتو مشخص کنه ؟؟؟چند سانت برو بالا یه چیزی بنام عقل است از او کمک بخواه..!!!!🌱دلارام امینی🌱

خود را به تو بسپارم ای دل تو چه می خواهی
عقلم شده بی حاصل هر آن چه تو میدانی

من هر چه که می کارم بی تو همه بی حاصل
حکم آن که تو میدانی فرمان به چه میخوانی

دلم رفته است هواخوری
و عقلم
پارهِ سنگ برمی دارد
تا وزن کند
تنم را
که دل ندارد.

وسعت ذهن یک انسان است که بزرگی او را مشخص میکند ✍️🌱

عرشیا رمضانی

باز امشب دل به یادت بی قراری می کند
جای تو غم ها درونم دل سواری می کند

دل خیال روی تو لحظه به لحظه می کند
عقل از این خطا احساس خواری می کند

عقلش از نوری ساخته شده بود
که از قلبش بیرون می آمد.
-بینوایان-

می توان از دریچه عقل و منطق ،
دنیایی زیبا و بزرگ برای خود و دیگر انسان های جهان ساخت.


رحمان شاهسواری کینگ

عقلم به پای دلم افتاد تا بفهمونتش شکسته

قلب که عاشق نمی شود!
قلبِ بیچاره در گوشه ی زندانِ سینه کز کرده و گاه و بی گاه متهم می شود به جرم عاشقی.
و گناه کار اصلی اما، آزادانه پادشاهی می کند!
گناه کاری که خود با خود می جنگد و در گیر و دارِ عاشقی و عاقلی،...

به فتوای دلم سر در مسیر عشق می بازم
اگرچه عقل می گوید که دل بستن خطر دارد

چیزی بگو مگرنموده ام زنا وجنگ ها
که این غصه ها همیشه میزند مرا به سنگ ها

ناراحتم من از درون خود ز دست غصه ها
ناراحتم چو بحرها ز دست آن نهنگ ها

آهوی دل میان جنگل ستم فتاده است
دقت نمی کند حضور وحمله ی پلنگ ها

تا...

خداوند را نمی توان از طریق عقل پی برد. عقل شما را تا اندازه ای مشخص راهنمایی می کند و نه بیشتر. این موضوع ایمان و تجربه ای است که از آن ایمان ناشی می شود.

با دختری ازدواج میکنی که
نمیدانی گذشته اش چیست ...
و دختری را ترک میکنی که
گذشته ات را با او بودی ...
کدامین عقل است که این را قبول میکند؟
پس ...
اگر با معشوقه ات ازدواج نکردی
یقین بدان تو با معشوقه مَرد دیگر
ازدواج کردی...!

خرد تا به زنان میرسد، نامش مکر می شود و مکر تا به مردان میرسد نام عقل می گیرد. درخواست توجه به زنان میرسد، نامش حسادت می شود و حسادت تا به مردان میرسد، می شود غیرت!

من و عشق و دل دیوانه
بساطی داریم
عقل هی فلسفه می‌بافد
و ما می‌خندیم

گویند
که‌عُشّاقِ‌جهان‌عقل‌ندارند
یعنی‌توخری،من‌به‌مراتب‌ز‌توخرتر!

عقلِ لا مذهب به حرفم گوش کن، عاشق نشو
این دو چشم قهوه ای، آن قدر هم معصوم نیست

هشیار کسی باید
کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم
با عقل نیامیزد...

میانِ مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است، هر کس بهره‌ی خود را از آن، چنان تمام می‌داند که مردمانی که در هر چیزِ دیگر بسیار دیرپسند اند، از عقل بیش از آن که دارند آرزو نمی‌کنند.

تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید.

آنچه را عقل به یک عمر
به دست آورده است
دل یک لحظه ی کوتاه
بهم میریزد...