من همان برگ خزانم ، که بعد از من
کسی نیست بگوید جایش سبز ......
بدون تو فردا های زیادی دیدم
اما هیچ کدام ارزش زیستن را نداشتند ....
بگذار
ته نشین بماند
شیرینی خاطرات
مرا بهم نریز
بارفتنت
صیدنظرلطفے...
رهایم کن که در این درد باشم من
که من این درد عشق را زتو بی جا طلب دارم...