پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حیوان بودن سخت تر از انسان بودن استو انسان بودن آسان تر از حیوان بودن....
شبیه حرف هایت نبودیاما منهمیشه پای حرفم ماندمو چه سخت استافتادن از چشم های کسیکه یک عمر نگاهتبه دنبالش می دویدمجید رفیع زاد...
خیلی سخت استبه کسی که آتش گرفته است توضیح بدهیکه نباید بِدود....
تنها بودن سخت است !نه سخت نیست . (خیلی سخته )منم میدونستم سخت نیست منم قبلا فک میکردم سخت نیست .....
درسته زندگی سخته،درسته که طاقت فرساست،درسته که دیگه توان نداری ادامه بدی اما یه لحظه با خودت فکر کن که روزی میاد که دیگه فرصت نداری دوباره امتحانش کنه اون موقع با خودت فکر می کنی هرچند بده ولی میشه ازش استفاده کرد چون یه بار بیشتر نیس...
در این روزگار سخت و تاریک ،تو به سیاهی شب میمانی ،درخشانی ستاره های نگاهت است ،که شهر دلم را روشن نگه میدارد💫...
حریف عقربه هایت نمیشوم ، دنیا...زمان من شده اتمام و باورش سخت استحواس من به شتابت نبود ، یک لحظه...مجال ده که نفسهای آخرش سخت است..بهزاد غدیری...
انتظار و فراموشی هر دو سخت هستنداما اینکه ندانی باید فراموش کنی یا انتظار بکشیاز هر چیزی سخت تر است!...
رفتن سخت است، مجبور شدن ب رفتن سخت تر! دل کندن سخت است، بی خداحافظی دل کندن سخت تر! بغض سخت است، با بغض خندیدن سخت تر! چمدان بستن سخت است اما وسیله ای نداشته باشی ک در چمدان بگذاری سخت تر! خیلی سخت تر!رماد...
سه چیز بسیار سخت هستند: فولاد، الماس، و شناخت خود....
زندگی کردن با دیگران سخت نیست، درک کردن آنها سخت است....
راحت نوشتیم بابا نان داد! بی آنکه بدانیم بابا چه سخت،برای نان همه ی جوانیش را داد....
چقدر سخت بود مادر به یک مشت خاک روزتو تبریک گفتم...
رسیدن به تو هرچقدر هم که سخت باشه و طول بکشه، من صبر میکنم...چون این عشق ارزشِ موندن رو داره...!...
بیرون کردنت از زندگیم سخت بود ولی لازم بود...
آدمای احساسی شاید کمی سخت از کسی دل بکننولی اگه دل بکنن برای همیشه دل میکنن......
سختست بگیری خبر از حال کسی کهاز اینکه تو باشی و نباشی نگران نیست...
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیستدرد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای...
من یک آذرماهی هستمدرسته زندگی سختهاما از من سخت تر نیست....
ای نفس گیرترینحادثه فصل خزان من به اسمت برسم سخت نبارم سخت است.....
دلم سفر می خواهد...فرقی نمی کند کوه دریا جنگل ساحلفقط سفر باشد!از جنس رفتن،از جنس نماندن....گاهی ماندن سخت می شود...گاهی باید رفت...از ماندن خسته شده امدلم رفتن می خواهدیک رفتن طولانی......
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تُراهر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم تُرا...
سخت میشهوقتى رویاتو با یکى میسازىو با یکى دیگه زندگى میکنى.....
انتظار سخت استفراموش کردن هم سخت است... اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنیاز همه سخت تر است......
ندیدنت سخت است اما همین که میدانم هستیو حالت خوب استدنیایم زیباست......
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟...
حس تجریش سرد و بارونیافتاب تنبل زمستونییا مثل آخرای مهمونیمثل عصرای جمعه دلگیرممثل تنهایی و پیاده روی توی دلدادگی زیاده رویمثل یه مشت قرص دوز قوی وقتی نیستی یه گوشه میمیرمرنگ چشمامو وقتی یادت رفت با خودم گفتم اینجا آخرشهمثل باغی که گر گرفته و باد بی قرار گل های پر پرشهمن بریدم قبول بسه کن سخته زندگی با چشای روشن توهمش احساس شک همش تردید اضطراب یه روز رفتن توحتی شعرهای من تو این روزا مثل اصرار های بیهوده ان...
سخت نیست. بعد از تو هیچ چیز سخت نیست...
تو را من سخت محتاجم...
باید رفت !و این لغت رفتنچقدر سخت است......