پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
"عزیزِ لحظه های من"دلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقی"عشق " کاری کردهبه هر بهانه ای هوای "تو" را کند....
اینقدر عطر ِآغوشت عمیق هست... تا عمق وجودم فرو رفتهیقین دارم "تو" با بهار آمده ایاین طور ...دل بُردن را فقط ،فصل بهار خوب بلد است....
اگر هر صبحلبخندِ دلنشین اتونگاه مهربانتبرکت زندگی ام باشد چیز دیگری از " خدا "نمیخواهمجز همیشه بودنت در کنارم....
با تو بودندل نشین تر می شود این ساعت های آخر پاییز...شب یلدا هرچه بلند ترحال من بهتر و بهتر......
تو بهترین بهانه ای برای بی قراری امبیابوسه بزن به جانِ منتا آشوب به پا نکرده دلِ.......
گاهی...نه آهنگی حرف دل تو را می زندنه "شعرهایت"باید ،همان لحظهآغوشش باشد ،زبانِ احساس اشتا دلِ بی قرار ات را آرام کند...
پا به پای بَهار بیا ..که زندگی بوی تازگی بدهد ،و از گوشه گوشه اششکوفه ها بشکُفد از آمَدنت ..تو بیایی؛تازه این فَصل مَعنا خواهد گرفت .....
کاش شبی بیایدکه "با هم"ستاره بِشماریمجایِ غم،آرامش موج بزند بین ماندور شود "دلتنگی " از دلِ مان...
دستپاچه می شوموقتی... نگاهم میکنیو همینعاشقانه ی سادهیعنی عشق......
اسم اش را هر چه دوست داری بگذارعشقدلتنگیاما من " دیوانه" توام...
دوستت دارم وای کاشبه این جرمِ قشنگتا ابدتبعید به آغوشِ تُ شوم...!...
میان عاشق و معشوقجمله ای ست همیشه واجب"دوستت دارم"...
تا عشق" تویی"هیچ نخواهماز " دنیا "...
تو یک نفر بودیتو با چه لشکریبه تنهایی من هجوم آوردیچشمانت_دستانت_عطرتنت........
گفته اندبه کم قانع باشید... من به همین عاشقانه نوشتن از توقانع امآرام می گیرم....به همین آب باریکِ عاشقی...️...
گرمای آغوشتاین فصل را عاشقانه تر کردهپر و بال داده به عشق ماندل انگیز و دوست داشتنی تر شدهبی شک از دل ِ تابستان به قلبم رسیده ای....
عزیزِ لحظه های مندلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقیعشق کاری کردهبه هر بهانه ای هوای تو کند...️...
باید از چشم های تو ترانه گفتدرشعر کوتاه معنا نمیشود،این همه زیبایی......
دستپاچه می شوموقتی نگاهم میکنیو همین...عاشقانه ے ساده یعنی عشق...
مرا دریاب...برای حالِ آشوبمبوسه از جنس لب هایتو برای سردی جانمآغوشی از گرمای تنت نیاز دارم....
عزیزِ لحظه های مندلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقیعشق کاری کردهبه هر بهانه ای هوای تو را کند....
عجب جاذبه ای داردآغوش توهر لحظه مرا به سوی خودمی کشاند...!...
دستم به دوست داشنتکه بند شدهاز دنیا بی نیاز شده امچرا که تویی را دارم کههیچ کس ندارد... جُز من...
گاهی...نه آهنگی حرف دل تو را می زندنه شعرهایتباید ،همان لحظهآغوشش باشد ،زبانِ احساس اش تا دلِ بی قرار ات را آرام کند...
عشق یعنی....زُل بزنم به چشمانت عشق یعنیگره بیفتد ، میانِ دست های من وتوعشق یعنیتو هستی که هستم.️...
.همه درگیر زیباییِ بهارندنوش جانِشانامّا نرسند به حالِ خوش منکه محوِ تماشای توام .....
تکیه گاهم اگر تو باشیبه تمام ️تلخی های دنیالبخند می زنم و غمی ندارممنحنی لبخندت هزار درد را درمان میکند آرامشبا تُؤ معنا پیدا می کند....
مرا دریاب برای حالِ آشوبمبوسه از جنس لب هایتو برای سردی جانمآغوشی از گرمای تنت نیاز دارم...
کاش انگشتانت گِره میخوردبه دستانمدلت پُر میشد از عشق منآن گاه دنیا خلاصه میشد در آغوشِ مردانه ات...
آرامشی میخواهم از جنس آغوش تو ...!و لبخندی که تمام دلهره هایم را از یادم ببرد،تا نقش ببندد عشق در قاب زندگیم .......
پاییز همه ی عاشقانه ها رابا خود آورده،فصل بارانِ نم نم و رنگ تند نارنجی...تنها یک چیز کم داردیک همراه ، آن هماز جنس تو ......
هر روز صبح بودنِبوسه های تو الزامیستتا مرا بدرقه کنند،به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند!و چقدر دلنشین خواهد بودصبحی که با بوسه های تو شروع شود....
عزیزِ لحظه های مندلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقیعشق کاری کردهبه هر بهانه ای هوای تو کند......
آرامشی میخواهم از جنس آغوش تو ...!و لبخندی که تمام دلهره هایم را از یادم ببرد،تا نقش ببندد عشق در قاب زندگیم ......
عشق جاناین حال و هوا تو را می خواهدقدم زدن زیر باران تو را می خواهداین همه زیبایی تو را میخواهنداز همه مهم تر منمکه هر لحظه تو را میخواهم......
تکیه گاهم اگر تُ باشیبه تمام تلخی های دنیالبخند می زنم و غمی ندارممنحنی لبخندت هزار درد را درمان میکند آرامشبا تو معنا پیدا می کند ......
دلم را سپردم به بی خیالیاما باز هوا، هوایدوست داشتن توست.....️...
عشق اتفاقیست که در یک نگاه می افتد و من بی خبر افتادمدر عُمق چشمانت که بی وصف شدنی ترینجای دنیاست ... مژگان بوربور️️️...
عزیزِ لحظه های مندلم شانه های امن را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقیعشق کاری کردهبه هر بهانه ای هوای را کند......
عشق اتفاقیست که در یک نگاه می افتد و من بی خبر افتادمدر عُمق چشمانت که بی وصف شدنی ترینجای دنیاست ... ️️️...
عزیزِ لحظه های مندلم شانه های امن تو را میخواهدچه کنم دل است و کارش عاشقیعشق کاری کردهبه هر بهانه ای هوای تو را کند......
تو مثل هیچ کس نیستینگاهت!لبخندت!چشمان دل فریبت!تو قشنگ ترین مرد تاریخیدر نگاهِ من...
گرمای آغوشتاین فصل را عاشقانه تر کرده، پر و بال داده به عشق مان.. دل انگیز و دوست داشتنی تر شدهبی شک تو، از دل تابستان به قلبم رسیده ای.....
بهانه ام اگر تؤُ نباشی️عشق از واژه های شعرمنمی چکد هرگز...!...
آغوشت را می خواهمانگاراز هزارانقرص آرام بخش آرام بخش تر است...
اینجا پُر از عطر نفس های تو شدهمن مانده ام چگونه به سرانجام برسدروزه های منوقتی که هر نفسعطر تو را دارد......