متن نویسنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نویسنده
تمام دیشب را گریه کردم
دلتنگ بودم
برای همه کس،همه
چیز
برای داشته ها،برای نداشته ها
برای بودن ها،برای رفتن ها
برای تمام زندگی ام
برای تو....
تمام دیشب را گریه کردم
بدون اینکه کسی برای من دلتنگ
باشد.....!
اینک هر کس به سهم خود
از دنیا چیزی برمیدارد
من...
شاید خوردن یک لیوان شربت آلبالو با یخ در تابستان لذت بخش باشد
یا لذت اولین برف زمستان
قند در دل آدم آب می کند
یا حتی شنیدن موسیقی آرام باعث شور در آدم شود
اما هیچ کدام
به اندازه ی نشستن کنار تو در نیمکت دونفره ی پارک
قلبم...
از دلتنگی هایت
از غزل عشق نافرجامت
و از ظلمت دنیایتبدون او
مرا باکی نیست
فقط به وقت دیدنم کمی بخند
که تنها اغوش لبخندت
مرهمیست بر این دل رنجور
✍️رامین وهاب
لب ساحل نشستن عجیب آرامش دارد...
عجیب حس آرامشش عجین میشود با تک تک تاروپود وجودمان..
قدم زدن در طول ساحل گویی طول خاطرات را همینطوووور دراز تر میکند..
چرا وقتی در طول ساحل قدم میزنی خاطرات طولانی تر میشوند؟
هرچه خواستم فکر نکنم نشد..
هرقدر قدم زدم خاطرات طولانی...
کلید و انداختم تو در و بازش کردم..
وارد خونه شدم و کیفم و از دستم شل کردم ک آروم بیوفته رو زمین..
خودمم نشستم رو مبلای روبروی آشپزخونه..
ی لحظه چشامو بستم..
ی صدایی از آشپزخونه اومد و چشامو وا کردم..
خانم خونه مث همیشه کارش تو آشپزخونه بود...
من آسمانِ پر از ابر های دلگیرم
اگر تو دلخوری از من،من از خودم سیرم
هر بار نگاهت کردم؛خواستم بنوازمت تو را
اما امان که من،دست بسته در دست غم گیرم
تو دلخور می شوی از منِ دست و دل بسته اما
من هنوز هم حاضرم بهر توی دردانه بمیرم...
نوشتن اما،
تقدیرِ دست های بی رمقِ ما بود...