متن نویسنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نویسنده
لب ساحل نشستن عجیب آرامش دارد...
عجیب حس آرامشش عجین میشود با تک تک تاروپود وجودمان..
قدم زدن در طول ساحل گویی طول خاطرات را همینطوووور دراز تر میکند..
چرا وقتی در طول ساحل قدم میزنی خاطرات طولانی تر میشوند؟
هرچه خواستم فکر نکنم نشد..
هرقدر قدم زدم خاطرات طولانی...
کلید و انداختم تو در و بازش کردم..
وارد خونه شدم و کیفم و از دستم شل کردم ک آروم بیوفته رو زمین..
خودمم نشستم رو مبلای روبروی آشپزخونه..
ی لحظه چشامو بستم..
ی صدایی از آشپزخونه اومد و چشامو وا کردم..
خانم خونه مث همیشه کارش تو آشپزخونه بود...
من آسمانِ پر از ابر های دلگیرم
اگر تو دلخوری از من،من از خودم سیرم
هر بار نگاهت کردم؛خواستم بنوازمت تو را
اما امان که من،دست بسته در دست غم گیرم
تو دلخور می شوی از منِ دست و دل بسته اما
من هنوز هم حاضرم بهر توی دردانه بمیرم...
نوشتن اما،
تقدیرِ دست های بی رمقِ ما بود...