متن پدر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پدر
ایران..
اسمش هم ابهت دارد..
ولی مردمانش..
همه غریبه پرستند..
میدانید..
ایران ، همچون پدریست که تا حد توانش ، هر چه فرزندانش میگویند را برایشان فراهم میکند ..
ولی با این حال ، بازهم فرزندانش میگویند : ببین آمریکا چقد خوبه ، اروپا چقد خوبه ، چقد بچه هاشو...
فکر کردن به پدر مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی است. امنیت در وجود پدر، مثل آغوش گرم مادری پر مهر، برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناخته هاست
خشکید درخت سبز این باغ ، پدر
نامت شده سرلوحه ی آفاق ، پدر
تا لحظه مرگ بی گمان می ماند
در سینه من نشان این داغ ، پدر
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
خسته و دلشکسته از عالم و آدم، لباس مشکیاشو تنش کرد و ع خونه زد بیرون،،انگار با همه قهر بود،گره ابروهاش لحظه ب لحظه بیشتر میشد،،انقد تو فکر بود ک صدای بوق ممتد ماشینی ک ع بغلش رد شد رو نشنید،و همچنین بدو بیراه پسرک جوانی ک اعتراض میکرد ک...
پدر تو همیشه ناخواسته متهمی !
همیشه مقصری...
بخاطر سکوتت، مهربانیت ...
گذشتت، بی کینه بودنت ...
کمک نخواستنت، بی آزار بودنت !
و از همه بدتر اینکه ،
خوبی هایت، زود فراموش می شوند ...!
زندگی ۲
زندگی زیباتر از نام و نشان و کیمیاست
ثروتی بالاتر دریای الماس و طلاست
خوشتر از باران شالیزار و شب های کویر
بهتر از رقص گلی در کوچه باغی آشناست
زندگی پژواک هستی در سلام مادر است
مثل لبخند پدر یادآور لطف و صفا است
لحظه ناب و...
پدر آرامشِ صبحِ سپیده
پدر دریایی از عشق و امیده
پدر ای هستی و دارایی من
به سَروِ قامتَت سرها خمیده
شب طنین افکنده است
شب طنین افکنده است
و صدای زوزه ی سگان ولگردی
که امشب برای اولین بار
در خانه ی همسایه مهمان اند
مادر...
از همه حساس تر است
و می گوید ...
حرف گل سرخ را باد نمی فهمد
شب دارد می گرید
تنها ...
درختان زبان...
تو ای زیبا . . .
پرفروغ . . .
پر معنا . . .
بینهایت خوب . . .
تو آنقدر بزرگ و مهربان بودی
که حتی . . .
شالیزارهای سبز نیز
در زیر سایه ی وجود تو آرام می گرفت
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
هنوز دارم به یاد...
روزهای خوب کودکی را
قبل از رفتن به سوی مکتب خانه
بامدادان کنار سفره خانه
از فرط خنده من و تو مدهوش می شدیم
به دیار خیال می رفتیم و رها می شدیم
چه می خندیدیم ...
چه آوازها که سر نمی دادیم
به امید روزهای...
نگاه خیره ی من ،،،
با چشمانی بیگانه از خودم؛
ماتِ نگاهِ سردت بود...
دردانگیز بود برایم که،
چرا مثلِ گذشته ها\\\
نگاهم را،
با تبسمِ همیشگی ات
--پاسخ ندادی؟!
...
نکند--
سکّوی یخ زده ی غسال خانه
گرمای مهرت را
سرد کرده بود؟!
آه!
آه؛
--پدر!
پ.ن:
و سخت...
تو هر گز کسی که می خواهم باشم را نقد و قضاوت نکردی.تو فقط بدون شرط مرا دوست داشتی.برای این فقط ممنونم.تا ابد دوستت دارم پدر.