متن پدر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پدر
غم در آنجا فروکش می کند
آفتابش پرنور تر از همه جاست
برف های زمستانش گرمی شن های ساحلی تابستان را دارد
دیوارهایش بلند و مستحکم
تا زمانی که چراغش روشن است,سفره اش گرم است
جاده اش هموار
دروازه هایش باز
جنگلش سرسبز
و درختانش پربار
قطعا تکه ای از...
❤ پدرم
چه خوشبخت بودم
آن زمانکه
دستهای کوچکم
با حرارت دستهای مردانه ات
گرم می شد
اما افسوس....
صد افسوس
باورم نیست
نباشی و من نفس بکشم
نفس نیست
بلکه هرثانیه
نفس کشیدن بدون تو
قفسی بیش نیست
دوستت داشتمو....
دارمو....
خواهم داشت...
ساناز ابراهیمی فرد
آزرده شد زمستان
وقتی درز پنجره ها را
گرفت پدر
تک درختی متروکم،
مطرودِ بیابان حتا!
***
بودنم بی تو، پدر!
معنای پوچی نمی دهد؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
وقتی چشمانمان..
کنج اتاق خلوتی را می گزیند
می دانیم زمستان رسیده است
و عمر ما در رکود باتلاقی مسدود است
وقتی سوار الاکلنگ چوبی می شویم
و باد از سر ما می گذرد
لحظه ای طعم شیرین خوشبختی را می چشیم
احساس دوران کودکی
احساس باهم بودن
و احساس...
وقت تنگ است و پدر در پی آب
دل تنگ است و پدر در پی نان
که کند سیر دل کودک را
روز سخت است و شب زیست طویل
خوردن اندک ، روده ها هشیار
پدر در پی آب ، پدر در پی نان
که کند سیر دل کودک را...
ایران..
اسمش هم ابهت دارد..
ولی مردمانش..
همه غریبه پرستند..
میدانید..
ایران ، همچون پدریست که تا حد توانش ، هر چه فرزندانش میگویند را برایشان فراهم میکند ..
ولی با این حال ، بازهم فرزندانش میگویند : ببین آمریکا چقد خوبه ، اروپا چقد خوبه ، چقد بچه هاشو...
فکر کردن به پدر مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی است. امنیت در وجود پدر، مثل آغوش گرم مادری پر مهر، برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناخته هاست
خشکید درخت سبز این باغ ، پدر
نامت شده سرلوحه ی آفاق ، پدر
تا لحظه مرگ بی گمان می ماند
در سینه من نشان این داغ ، پدر
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
خسته و دلشکسته از عالم و آدم، لباس مشکیاشو تنش کرد و ع خونه زد بیرون،،انگار با همه قهر بود،گره ابروهاش لحظه ب لحظه بیشتر میشد،،انقد تو فکر بود ک صدای بوق ممتد ماشینی ک ع بغلش رد شد رو نشنید،و همچنین بدو بیراه پسرک جوانی ک اعتراض میکرد ک...
پدر تو همیشه ناخواسته متهمی !
همیشه مقصری...
بخاطر سکوتت، مهربانیت ...
گذشتت، بی کینه بودنت ...
کمک نخواستنت، بی آزار بودنت !
و از همه بدتر اینکه ،
خوبی هایت، زود فراموش می شوند ...!
زندگی ۲
زندگی زیباتر از نام و نشان و کیمیاست
ثروتی بالاتر دریای الماس و طلاست
خوشتر از باران شالیزار و شب های کویر
بهتر از رقص گلی در کوچه باغی آشناست
زندگی پژواک هستی در سلام مادر است
مثل لبخند پدر یادآور لطف و صفا است
لحظه ناب و...
پدر آرامشِ صبحِ سپیده
پدر دریایی از عشق و امیده
پدر ای هستی و دارایی من
به سَروِ قامتَت سرها خمیده
شب طنین افکنده است
شب طنین افکنده است
و صدای زوزه ی سگان ولگردی
که امشب برای اولین بار
در خانه ی همسایه مهمان اند
مادر...
از همه حساس تر است
و می گوید ...
حرف گل سرخ را باد نمی فهمد
شب دارد می گرید
تنها ...
درختان زبان...
تو ای زیبا . . .
پرفروغ . . .
پر معنا . . .
بینهایت خوب . . .
تو آنقدر بزرگ و مهربان بودی
که حتی . . .
شالیزارهای سبز نیز
در زیر سایه ی وجود تو آرام می گرفت
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
هنوز دارم به یاد...
روزهای خوب کودکی را
قبل از رفتن به سوی مکتب خانه
بامدادان کنار سفره خانه
از فرط خنده من و تو مدهوش می شدیم
به دیار خیال می رفتیم و رها می شدیم
چه می خندیدیم ...
چه آوازها که سر نمی دادیم
به امید روزهای...