من همان مستِ خراب و تو همان زاهد شهر ما دوتا تا به ابد دشمن هم میمانیم
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود! آه... به اصرار خودت
گاهی تنهایی زیباترین اتفاق دنیاست.
اگه میخوای قوی باشی، یاد بگیر از تنهایی لذت ببری.
تو مگر در به دری خانه نداری ای بغض همه شب/ سرزده مهمان گلویم هستی؟!
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آنطرف بیشترند
شده آیا به کلنجار نشینی که چه شد من به این درد پر ابهام دچارم هر شب
ابر دود سیگار خداست و باران اشکاهایش! به تنهایی آدم بر زمین میبارد
تو از فصل پاییز زیباتری... من از فصل پاییز تنها ترم
تراژدی این نیست که تنها باشی، بلکه این است که نتوانی تنها باشی ...
تنهایی/ نام دیگر پاییز است/هرچه عمیق تر/ برگریزان خاطره هایت بیشتر
تنهایی ام تکثیر می شود بی تو چون بوی خزان در ذهن پاییز
از کسی خاطره دارم که دیگه بر نمیگرده...
مرا زیستن بی تو، نامی ندارد مگر مرگ من زندگی نام گیرد
آه...... که در فراق او هر قدمی است آتشی .........
قبلا تنها بودم زندگی می کردم حالا تنهام و به تو فکر می کنم!
از حال من نپرس که دیوانه تر شدم از حال و روز تو چه خبر؟ عاقلی هنوز؟
هواهای دو نفره را تنهایی قدم زدیم با یاد کسانی که هوای مارا نداشتن
چنان تنهای تنهایم که حتی نیستم با خود
انتقام...؟ نه عزیزم وعده ی ما باشه روزی که دلتنگم شدی
نیستی و ببینی جای خالیت چگونه به من دهن کجی می کند...
گاهی نمی دانی از دست داده ای یا از دست رفته ای...
چه درونم تنهاست
بی وفا تر از روزگار ندیدم بی *تو* دارد می گذرد!