پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
می رود قافله عمر به سرعت امروزما در اندیشه آنیم که فردا چه کنیم...
امروز زمانه نوبت ماست...
مرا به امید فردا راضی مکنکه اگر فردا حرفی برای گفتن داشتامروز می شنیدم...
مثل فردا می مانی همیشه هستی ولی امروز نیستی...
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیستدر میان این و آن فرصت شمار امروز را...
به هیچکس اعتماد نکنآبی که امروز بهت جون میدهفردا میتونه تو رو غرق کنه......
ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی در امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر !نگرانی امروز برای مشکلات فردا، دردی از ما دوا نخواهد کرد ......
امروز...قیچی را برداشتمو پایان دادم به تمام دلخوشی هایم!موهایی را...که فقط باد نوازش میکندباید چید....
آن که امروز را از دست می دهد،فردا را نخواهد یافت،هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست...
بین هزاران دیروز و میلیونها فردا ، فقط یک امروز وجود دارد ، امروز را از دست نده ......
شادترین رنگ را امروز به زندگی بزن ...اندیشهات سبز ، آسمان دلت آبی ، و قلب مهربانت طلایی ؛ زندگی زیباست اگر آن را به زیبایی رنگ بزنیم...
دیروزمی خندیدمامروزممیخندمفردا همخواهمخندیدفقط به این خاطر که زندگی کوتاهتر از آنیستکه بخواهمبرای چیزی گریه کنم.......
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهامو نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !...
چیزی که تا دیروزواسم خیلی اهمیت داشت...امروز حتی به چشمم نمیاد...هر چیزی به وقتشواسم خوب و دوستداشتنیه.......
شاید امروزجور دیگری باشدبا نگاهمخواهی خواندبا نگاهت خواهم خواند...
یکشنبه آمدهشنبه را باد با خودش برداین قانون زندگیست.پس فقط برای امروز خوش باش...
یک درخت می تواند شروع یک جنگل باشدیک شمع می تواند پایان تاریکی باشدیک واژه می تواند بیانگر یک هدف باشدامروز می تواند آن “یک روز” باشد...
دخترک از صبح خوشحال است و دف می زند، از روز ابری و غمگین دیروز رسیده به روز آفتابی و پر نور امروز بالاخره تمام شد...
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
فردایی در کار نیستما را می خوابانندتا ندانیم دوبارهدر آغوش امروز متولد می شویم...