نه برف مرا مى ترساند و نه سرما ولى در این حجم سنگین تنهایى ام براى گرم شدن بهانه اى ندارم جز این که دوستت داشته باشم .
برف که میبارد ما غمهایمان را فراموش میکنیم انگار بر تمام تلخیها پودر قند پاشیده خدای مهربان ما...
برف ببارد یا باران برای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی از برف اگر آدم بسازی دل ندارد !
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
هوا سرد است و برف آهسته بارد ز ابری ساکت و خاکستری رنگ زمین را بارش مثقال، مثقال فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
برف را دوست دارم چون فقط با برف می شود آدمی ساخت که هم درونش سفید باشد و هم بیرونش ! .
ذرات برف همچون بوسه هایی هستند که از بهشت آمده اند
آگه گفتی فرق من با برف چیه ؟ برف میاد و به زمین می شینه، ولی من همین جوری هم به دل میشینم
چشمان زیبایت را باز کن و ببین داره برف می باره خدا امروز قشنگ ترین منظره ها رو برای تو ساخته
در برف و باران چتر و بارانی ندارم اما خوشم چون درد پنهانی ندارم
رفتی و آسمان به حرف آمد تو نبودی چقدر برف آمد
روی خیزران مرداب/ برف درخواب نیم روز/صدای تفنگ
با من قدم میزنی در برف اما نمیدانم چرا مَردم فقط جای قدمهای مرا میبینند ! .
تو مثل منی برف راه میروی و آب میشوی.
به شادی مردم اعتماد مکن برف تا میباری نعمتی چون بنشینی به لعنتشان دچاری.
که دی سوار شد و آسمان به حرف آمد و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد
برف را دوست دارم چون فقط با برف می شود آدمی ساخت که... هم درونش سفید باشد... و هم بیرونش..! ا
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده برف ِ تجریش است و سوزش می رسد پاییِن شهر
آسمونم دلش غصه داره حق داره هرچی امشب بباره جای برف باز می شینی کنارم مطمئنم دیگه شک ندارم شک ندارم توام فکرم هستی..
برف بارید به این شهر کجایی بی من؟ کاش سردت نشود... دل نگرانم، برگرد.
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتی از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
باغِ صبور و خسته از دیماه غمگینش برفی بدونِوقفه میبارد به تسکینش