دوشنبه , ۲۳ مهر ۱۴۰۳
و من تک و تنهابا همه ی آنانی که رفتنداحاطه شده ام....
درختی تنهامکه یک روز آمدیصدایت را به شاخه هایم بستیو رفتی...!...
تنها آمدیم وتنها می رویمو اینهمه ی چیزی ستکه می دانیم......
رفتی اما کاش، می دیدی که قلبی ناگریزدر حصار سینه ام تنهای تنها مانده است...
خون دل ها خوردم و بازیچه ی دنیا شدم ای خدا رحمی براین آواره ی تنها بکن...
خوش می روی به تنها تن ها فدای جانت...
انسان تنها ؛ خانه باشد یا سفر ؛ تنهاست !...
هیچکس در روز سختی در کنار من نماند سایه هم تا بر زمین خوردم مرا تنها گذاشت...
یک زمان تنها بمانی تو ز خلقدر غم و اندیشه مانی تا به حلق...
چنان تنهای تنهایم، که حتی نیستم با خودنمی دانم که عُمری را، چگونه زیستم با خود...
آسمانِ دل منمهتابی استو توچون ماهدر آن تنهایی......
هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییممن و این کوچه و باران چه به هم می آییم...
منم تنهاتوهم تنهابیا باهمشویم همراهبسازیم خونهعشق را...
در آینه اتخودم را می بینم ای ماهمیان این همه ستاره ای و باز تنها...
بعد ها تاریخ میگوید که چشمانت چه کردبامن تنهاتر از ستارخان بی سپاه......
ولنتاین،واسه سیگارم یه فندک جدید می خرم...
هیچ عاشقی بیچاره تر ازعاشقی نیستکه هم گول می خوردهم عشق می دهدهم تنهاست......
ماه پشت پرده های ابر می گریدآه چه تنهاست ماه...
گفتی تنها صداست که میماندنیستی که ببینی صدا چقدر تنهاست...
ای دل ساده ی من دور و برت را بنگرهر که با یار خودش رفت... تو تنها ماندی....
ما به جرم ساده لوحی این چنین تنها شدیممردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!...
آقای قاضیما به جرم ساده لوحی،این جوری تنها شدیم......
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشومبی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم...
عزیزم ولنتاین مبارک*عشق من *تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنهاترین باشی...
دستانت را به من بده، تا با هم از رو آتش بپریمآنان که سوختند، همه تنها بودند ! چهارشنبه سوریت مبارک...
از آدم های تنها ،دوستت دارم زیاد می شنویداما عشق ...در قلب کسانی ست کهلابلای شلوغی هاتنها شما را می بینندشما را می شنوند .......
تنها،من ومحبوبه ی شبدر تماشای خسوف...
رفیقتنهایی هایت را تنها به دوش نکششانه های من خالیست...
رفتی و منو تو این شبهای سیاه تنهام گذاشتی...
مردی به این کهعشق ده زن بوده باشی نیستمردان قدرتمندتنها یک نفر دارند......
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیممردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!...
صلحمثل یک دستهگل روی مزارتنهاست....
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفتچه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ......
کیم من؟آرزو گم کردهای تنها و سرگرداننه آرامی،نه امیدی،نه همدردی،نه همراهی ....
من چو سرداری که تنها مانده در میدان جنگدر مصافم با زنی زیبا که تسلیمم نشد...
مامان! کلافه اَم تک و تنها، بدونِ توشاید خبر رسیده به گوشَت از این و آن امشب اگر دوباره به رؤیام آمدی دیگر نرو، تو را به خداااا پیشِ من بمان...
من شاعرم و تنها ثروتم ،دفتر شعرم و چشمهای قشنگ توست...
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک را -- کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم -- و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند ......
من هوای خودم را مینوشم و در دوردست خودم تنها نشستهام....
زمستان سرد نیستدرد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !...
تو که نیستیاحساس کودکی را دارمکه موقع یارکِشی؛هیچکس برای بازی انتخابش نکرده!همانقدر مظلومهمانقدرتنهاهمانقدر بیچاره ...
بنازم غیرت غم رادمی نگذاشت تنهایم...
وقتی انسان آموخت،آن هم نه فقط بر روی کاغذ،که چگونه با رنج هایش تنها بماند و چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد...
به خدا بارون که میزنه آدم تنها ، تنها تر میشه...
میان این همه فعل تنها* رفتن* به صرف تو بود...
اونجا که فکر کردى تنهایىو کسى دوسِت نداره،بیشتر از همیشه کنارتم و دوسِت دارم...
خدایا تو تنهاییمنم تنها...
وقتی دلت با من نیستبودنت مشکلی را حل نمی کند...تنها دلتنگ ترم می کند!...
تنها تو را دوست دارم...شاید تنها کسی نیستم که دوستت دارماما....کسی هستمکه تنها تو را دوست دارم......
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟...