کیستم؟ یک تکه تنهایی، چیستم؟ یک پیله دل تنگی
تنهائی ام آنقدر عمیق است که دستی جز دستِ خودم نیست پیِ بدرقه یِ من
گلِ من سیارک آدم ها هیچ چیز نداشت، به جز تنهایی...
تنهایی با من بزرگ شد به بلوغ رسید یاد گرفت چگونه تنها از خیابان عبور کند.
گرچه در چشم خلایق خسته و کم طاقتیم خلوتی داریم و حالی خوش که با آن راحتیم
غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت میکنه... _برشی از ترانه قدیمی
فصل تنهایی من کاش به آخر برسد دل دور از وطنم باز به دلبر برسد
و ای یادِ توام مونس در گوشه ی تنهایی
من موندمو یه سایه توی خونه ، میترسم اونم حتی رفتنی شه _برشی از ترانه
باران و بغض و اشک و ابرم یک منِ بی تو وقتی که تنهایم به زیر چترِ تنهایی
جراحت عمیقی بر تن زندگی می نشیند عشق اگر دیر کند،تنهایی اگر کش بیاید
برف یعنی طعنه بر تنهاییِ هر رهگذر خیره ام بر جاده ای همراه با "یک" رد پا
ای چراغ شب تنهایی دل بی تو هر شب،شب یلداست ،بیا
هرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی تا بداند غم تنهایی و دلتنگی ما
پاییز زنی ست که عاشقانه هایش را رها کرد تا به تنهایی روی آورد...
نیچه: تنهایی نزدِ ما فضیلت است و گرایشی و رانشی ارجمند به سویِ پاکی
چمدان بستی و از خاطره ها هم رفتی تا بمانم من و تنهایی خاطرخواهی
کیستم؟ یک تکه تنهایی...
دلتنگ توام جانا هردم که روم جایی با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی
به لب آورده جانم را، سکوت و صبر و تنهایی که از هر گوشه ی چشمم ،سرازیر است دریایی!
سراغ از ما نمی گیری در این تنهایی مطلق خوشم با خاطراتت هر کجا هستی عزیز من
لب خاموشم سکته ای غمباد دل دارد در دق تنهایی وحید شهریاری
انسان تنها ؛ خانه باشد یا سفر ؛ تنهاست !
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است شرم دارم که شکایت برم از تنهایی