وقتی میخنده، احساس میکنم خدا قلبمو نوازش میکنه!
تا خنده بر بساط فریب جهان کنم چون صبح، یک دهن لب خندانم آرزوست
چک چک صدات... بوی گل و خرمن طلات اسمت نبات خنده نبات و لبت نبات
خنده ببارد به لبت ای همه خوشبختی من
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی
صبح آمد، خنده ات جاریست، لبخندت بخیر...
خسته است از آرزوها،نای جنگیدن ندارد خنده اش را دفن کرده،درد خندیدن ندارد
شبیه بمب ساعتی ست خنده هایت... تو بترک از خنده من بمیرم...
دردِ دل با کَس نگفتم، دردِ من گفتن نداشت خنده بر لب می زدم، هرچند خندیدن نداشت
گفتی: «کجا گشودم با غیر، لب به خنده؟» بگذار تا زبانم ای شوخ! بسته باشد
در چشم همه روی لبم خنده نشاندم در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟... من در این خنده ی پر غصه مهارت دارم
آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد پس بیا با عشق فصل بغضمان را رد کنیم
تمام عمر را دنبال خوشبختی تلف کردم وخوشبختی همین جا بود بین خنده ای کوتاه
خنده، بخیه است بوسه، بخیه است فراموشی، بخیه است مهربانی ، بخیه است آدم بیبخیه متلاشی میشود! آدم زخم است...
بیا به جنگ تن به تن شلیک خنده از تو ، رگبار بوسه با من ...
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن بخند... گر چه تو با خنده هم غمانگیزی...
من و تو غرق سکوتیم وسخن خاموش است خنده آغازگر راز و نیاز است بخند
کمک کنین ای آدما،فصلا زمستونی شدن خنده کمه روی لبا،باز چشا بارونی شدن
آرزویم همه سر سبزی توست دایم از خنده لبانت لبریز دامنت پرگل باد.
بعضی روزها انگار آمده اند تقاص خنده های دیروزمان را بگیرند
من تو را برایِ همه یِ سال هایِ تنهاییم می خواهم برایِ همه یِ خنده هایِ باقیِ عمرم...
بعضی وقتها فراموش میکنم که با خنده ، خیلی کارها میشود کرد ...
بعضی ها خنده رو لبشونه اما دلشون هیروشیماست...