سبحه بر کف،توبه بر لب،دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
ازخنده ات همین مانده برایم یک البوم عکس
دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتم غنیمت است در این روزگار خندیدن
گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم
خنده کن ای دلبرم،با خنده ات غوغای محشر می شود چاله های گونه ات با خنده ات، هی بیش و هی کم می شود
من دیوانگی را یک گونه می بینم...و آن لحظه ایست که خنده بر چال گونه های تو می افتد
تارو مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات لا به لای خنده ات چنگیز را می آوری
چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم
میخندی و با خندهی تو غرق امیدم پس فکر گزافیست که همدرد نباشی... . .
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟ من در این خنده ی پر غصه مهارت دارم...
دست تو با گورکن انگار در یک کاسه بود نامهی مرگ مرا با خنده امضا میکنی...
برای تو از ته دل تموم آرزوم اینه روی قشنگیه لبات همیشه خنده بشینه
چو تو خنده بر گشایی زلبت نبات خیزد چو تو خنده بر گشایی
پاییز پشتِ خنده ی مان داد میکشد دستِ مرا خیالِ تو در باد میکشد در من...کسی شبیه تو فریاد میکشد حالا کجای شهر و در آغوش کیستی
خنده را معنی به سرمستی مکن ، آنکه میخندد غمش بی انتهاست..
اگه میشد خنده هاتو قاب کنم به بزنم به دیوار دیگه هیچی از زندگی نمی خواستم
بوسههای تو بی نقص خندههای تو کامل
کاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو و خندهی تو ...
مثلا خنده تو قاتل جانم بشود این دل انگیز ترین قتل جهان خواهد شد!
من عشق رو تو صدای خندش پیدا کردم ...
گر لبی پر خنده داری با خود و با دیگران عاقبت دست طبیعت اشکبارت میکند
اردیبهشت کمی از بهشت است خنده های تو اما تمامش
خنده رسوا می نماید پسته ی بی مغز را
دریا برای مردن ماهی بی اختیار فاتحه می خواند ماهی به خنده گفت که گاهی هجرت / علاج عاشق تنهاست