دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی
با انار سرخ لب هایش فریبم داد ومن روزه خواری هم اگر کردم گناهم پای عشق!
بین تو و احساسم گیر کرده ام برزخ جای خوبی نیست...
نفست خوبترین مرهم بیماری ها نفسم، یاد مرا خوب نگه داری هاااا . مینا بیگ زاده
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
دعا کردیم، امّا فرصت "آمین" نخواهد شد گمانم بعد این اسفند، فروردین نخواهد شد.
ناامید از در رحمت به کجا شاید رفت یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
گفتی اَم درد تو عشق است، دوا نتوان کرد دردم از توست، دوا از تو، چرا نتوان کرد؟
درونم بغض و اشک و حسرت و آه فقط یک مرگ را کم دارم امشب
خیره ماندن به درِ بسته نمی آوَرَدَش خودِ او گَر که بخواهد پیِ ما میگردد
تو مرا دوست نداری به خودم مربوط است . دیگر این شهر چرا پشت سرم میخندد؟
چشم زن های عرب هم مثل چشمان تو نیست در رقابت با نگاهت، چشم آهو لازم است...
بُرد طوفان همهٔ دار و ندارم به دَرَک این وسط موی پریشان تو دیدن دارد
یکی اینجا دلش تنگ است ! آنجا را نمیدانم !
کام دل گر چه شد از شور غم عشق تو تلخ جان شیرین منی، بلکه ز جان شیرین تر
ای موذن بعد اتمام اذانت جان من اندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو
از جلوه ات پای دلم هر لحظه در گِل می رود وه وه چه شیرین می روی کز رفتنت دل می رود
هر لحظه نتم روشن و چشمم به پیامی یک حال شما؟ عاشقتم عرض سلامی...
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
لحظهٔ آمدنت دیر، ولی رفتنِ تو مثل برهم زدن پلک دقیق است چقدر
تو رفتی و مانده است حالا کنارم فقط گلی سرخ، یک جایِ خالی، دو فنجانِ چای
دو عاشقیم ولی در دو داستان جدا به هم رسیدن ما خوب بود، اگر می شد...
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من است ایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است