هر صبح دوست داشتنت میشود زیباترین شعر لب هایم
من هر صبح چشمانم را در دریای پُرتلاطمِ خاطراتت؛ غُسل میدهم!
صبح که می شود تو چکیده می شوی از سر انگشتان احساسم
صبحِ بهشت نواختنِ ملودی رُستن حوالی دستانت نوازش گیسوانم هم آوا با آفتاب نگاه...
صبح یعنی لبخند لبخند یعنی تو تو یعنی اوج خلقت...
من صبح را در چشمان تو میبینم وقتی بازشان میکنی خورشید طلوع میکند در من ،پلک بزن بگذار جان دهم در این خورشید سوزانت !
لبخند بزن به روزگاری که از نو شروع شده ، صبح یادآور زیباییهاست ... یادآورِ زندگیِ نو، شروعی نو، نگاهی نو و امیدی نو ، ردپای خدا در زندگیست ...
من از تمامِ صبحهایم فقط همانی را به یاد دارم که تو در آغوشِ من لبخند میزدی و گرنه باقی طلوعها همگی شباند بی تو ...
صبح اینجوری قشنگه که با بوسای تو از خواب بیدارشم
سری ز خواب بر آور که صبح روشن شد
تو که باشی زمستان زیباترین فصل تقویم می شود و شب را هیچ حاجتی به صبح نیست
نور در کاسه مس ، چه نوازشها میریزد نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین میآرد ...
صبح یعنی یک غزل از جنس چشمان نگار صبح یعنی با تو سبزم روزگار من بهار صبح یعنی شعر چشمان تو را از بر شدن صبح یعنی در هوایت بیقرارم بیقرار
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
در آی از دَرَم ای صبح آرزومندان که سوخت شمع من از انتظارِ خندهى تو
هرصبح در بازار دنیا به خوشبختی چوب حراج میزنند ! اینکه ما قدم برنمیداریم و قیمت پیشنهاد نمیکنیم داستان دیگریست ... خوشبختی پیداکردنی نیست ، بدست آوردنیست !
آرزو می کنم اون بالاسری خیلی زود شب های طولانی زندگیت رو به روشن ترین صبح گره بزنه...
خورشید هر صبح یادآور این نکته است که میشود از اعماق تاریکی ، دوباره طلوع کرد ..
When I wake up in the morning , Youre the first thing on my mind ... وقتی صبح بیدار میشم ، تو اولین چیزی هستی که تو ذهنمه ...
هر صبح کلاغی روی آب پر می نشیند منقارش را شانه می زند و از باتلاق بزرگ خبر می آورد در من اما ، هر صبح کبوتری می میرد
صبح یعنی پرواز قد کشیدن در باد چه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است گام اگر برداریم روشنی نزدیک است
اگه اول صبح یه آدم عوضی رو ببینی ، یه آدم عوضی رو دیدی ؛ ولی اگه تمام روز به آدم های عوضی بر بخوری ، پس خودت یه آدم عوضی هستی !
ما تو خونمون وقتی سالاد الویه درست میشه تا یک هفته صبح ظهر شب وعده غذاییمون همونه آخرش برای اینکه تموم بشه باهاش درزای دیوارو میگیریم!
صبح می بوسم تو را ، شب توبه میگیرد مرا صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست