عاشقان کشتگان معشوقند هر که زنده ست در خطر باشد
خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست
باران صبحگاهی شد برف نشان عشق آسمان ست به زمین عاشقان یاد گیرید عاشقی را
نرم نرمک میرسد اینک خزان خوش به حال عاشقان
ای عاشقان ! آغوش بگشایید پاییز با باران و شعر و شانه می آید!
تکرار بی شمار زمستان پس از بهار ای عاشقان، چه رنج بزرگی ست انتظار...
ماهتاب اگر نبود چشمان بی قرار عاشقان رو به کدامین نقطه ی شب می گریست ؟...
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو
گیسو مفشان،توبه ی ما را مشکن چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
و چه احساس قشنگی است تو را من داشتن
براستی رسیدن این عید سعید باستانی همراه با روئیدن جوانه ها و درختان و نو شدن جسم ها و جانهای عاشقان را تبریک و تهنیت گوییم .
دلی دارم که خوی عِشق دارد که جُز با عاشقان هَمدم نگردد
بهترین لحظه ها… لحظه هایی که در حلقه ی کوچک ما قصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بود قصه ی عاشقان بود راستی روزهای سه شنبه پایتخت جهان بود!
از شروع این جهان مرد از پی زن می دوید از پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
ای نوبهار عاشقان داری خبراز یارما؟
می برم این روزها نا م ترا آرام تر تا بمانم در شمار عاشقان گمنام تر نیستی فرصت برای درد دل کردن کم است درد دل باشد برای دردهایی عام تر
مستی به شکستن سبویی بند است هستی به بریدن گلویی بند است گیسو مفشان، توبه ما را مشکن چون توبه عاشقان به مویی بند است