پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عاشقان کشتگان معشوقندهر که زنده ست در خطر باشد...
خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست...
باران صبحگاهیشد برفنشان عشق آسمان ستبه زمینعاشقان یاد گیریدعاشقی را...
نرم نرمک میرسد اینک خزانخوش به حال عاشقان...
ای عاشقان ! آغوش بگشاییدپاییز با باران و شعر و شانه می آید!...
تکرار بی شمار زمستان پس از بهارای عاشقان، چه رنج بزرگی ست انتظار......
ماهتاب اگر نبودچشمان بی قرار عاشقانرو به کدامین نقطه ی شبمی گریست ؟......
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربانبکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو...
گیسو مفشان،توبه ی ما را مشکن چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!...
و چه احساس قشنگی است تو را من داشتن...
براستی رسیدن این عید سعید باستانی همراه با روئیدن جوانه ها و درختانو نو شدن جسم ها و جانهای عاشقان را تبریک و تهنیت گوییم ....
دلی دارم که خوی عِشق داردکه جُز با عاشقان هَمدم نگردد...
بهترین لحظه ها…لحظه هایی که در حلقه ی کوچک ماقصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بودقصه ی عاشقان بودراستی روزهای سه شنبهپایتخت جهان بود!...
از شروع این جهان مرد از پی زن می دویداز پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد...
نگاهت میکنم خاموشو خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد......
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان داردزبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
ای نوبهار عاشقان داری خبراز یارما؟...
می برم این روزها نا م ترا آرام ترتا بمانم در شمار عاشقان گمنام ترنیستی فرصت برای درد دل کردن کم استدرد دل باشد برای دردهایی عام تر...
مستی به شکستن سبویی بند استهستی به بریدن گلویی بند استگیسو مفشان، توبه ما را مشکنچون توبه عاشقان به مویی بند است...