هر که از عشق تو پرسید ،به او گفتم شکر... پیش مردم،گله از یار؟! همینم مانده ست...
و مرا جز تو دگر هیچ کسی یار نمیشود
هر روز خبر می رسد از رفتن یاری من مانده ام اینجا به چه کاری به چه باری
نمی دونم چطور از یاد رفتم که یار یادم نیفتاد دو صد روز هر شو از خوابش پریدم خدا می دونه روز خوش ندیدم دلم چاک چاک یار بی وفا شد خدا می دونه از یار چی کشیدم...
نیست مرا جز تو دوا یار جگر گوشه ی من...!
نشو محبوب آن یاری که خود یار کسی باشد نرو بالای دیواری که دیوار کسی باشد
یار آنجا و من این جا ، وَه چه باشد گر فلک یار را این جا رساند ، یا برد آنجا مرا...
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی و یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآید
لمس مژه ی یار به روی گونه عجب تازیانه ی جذابی
فارغ ز بهشت و دوزَخ ای دل خوش باش با درد و غَمش که یار دیرینهٔ ماست ...
قطار سمت خدا مى رفت ... همه سوار شدند ، وقتى به بهشت رسید ، همه پیاده شدند ... یادشان رفت که مقصد خدا بود ، نه بهشت ...! آدمى همین است ؛ مقصود را به بهترى مى فروشد ، یار را به زیباترى ...!
عیش است بر کنار سمنزار خواب صبح نی، در کنار یار سمن بوی خوشتر است
فکرش را بکن همه ی پزشکان، بوسیدن یار را ، بوییدن یار را تجویز میکردند آخ که بیماری عجیب میچسبید
گاهی گدایِ گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود
هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست یلداتون مبارک
بلندی موی سیاهت شب یلدا اشکای تو به پاکی آب چشمه ها سپیدی سینه ی تو برف زمستون چشمای آبی تو مثل یه دریا من از شروع شب در انتظار تو تو یار غیر و من همیشه یار تو...
دیدمت با یار بودی ، از نگاهش شوق میریخت دیدمش دستت گرفته ، گو که رود از چشم میریخت دیدمت بردی رخت را سمت گوشش بهر نکته دیدمش تا نکته گفتی ، از لبانش قند میریخت دیدمت بستی دو دیده غنچه کردی لعل خود را دیدمش ک بعد بوسه ،...
ابر و باران و یار من و یک زن میانسال عقب تاکسی نشسته بودیم. یک مرد چهل و چند ساله هم جلوی تاکسی کنار راننده پا به سن گذاشته نشسته بود. باران به شدت می بارید و برف پاک کن ماشین با سرعت کار می کرد. زن میانسال گفت: «خدا...
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست...
دیدمش درشهز، حالش بد، نگاهش... ، بگذریم... یار با او دست در دستش، حواسش...، بگذریم...
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز ...
از عشق هم عاشقترم وقتی تو باشی یار من️ ️️️
من بگردم گرد آن یاری که میگردد پی ام..
شدم عاشق به بالای بلندش که کار عاشقان بالا گرفته است نسیم صبح، عنبر بوست امروز مگر یارم ره صحرا گرفته است؟