متن معنویت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات معنویت
به وقت فریب و شورِ بلا، دلآسودهام من
که در دل شبانگاهان، ز رب آسودهام من
نه از نبود طوفان است این سکوتِ جانم
ز درحضور رب، به دل آسودهام من
جهان چو خواب و خیال است و عمر، بادیهای
چو دیدم اوست مقصود، ز کار آسودهام من
نه در...
این مهم نیست؛ که تو،
نرسی، به همه آمالت!
و دنیا نباشد بر کامت!
این مهم نیست؛
که نبینی در دنیا،
دلی همپیمانت!
و مهم نیست؛
که نبینی از «هیچکس»:
صفایی؛ وفایی و مهری!
مهم این است:
اوست تنها کسی؛
که بدیلش نیست...
اوست همه را بس؛
پس: تکیه بر...
یک نفر هست؛
که میفرستد برایت،
عاشقانهترین پیام مهربانی؛
و هدیه میبخشد به روانت،
خوبترین کادوی محبّت؛
و بهترین هدیهی زندگانیات را!
تکیه بر او بکن!
یک نفر هست؛
میفشارد با گرمی،
دستان سردت را!
و میسراید برات با مهر،
بهترین سرود مهربانی؛
و خوبترین«ترانهی مادری» را؛
و به باوری گرم می رساند دلت را!
تکیه بر او بکن!
باور کن:
یک نفر هست؛
که هماره،
پایدار و پیوسته،
تکیهگاه توست؛
و تو میتوانی:
نجوای دلت را،
به آرامی؛
با تمام عشق،
برایش زمزمه کنی!
تکیه بر او بکن!
یک نفر هست نزدیک به تو؛
نزدیکتر از شاهرگ جانت،
یک نفر هست با تو؛
که تو را هر لحظه میپاید،
و نگاهبانی میکند از جانت!
تکیه بر او بکن!
در لحظههایی که سردی؛
سردمهری،
میفشارد راه گلویت را،
در دم سردی،
که بازدمی برایش نیست؛
و برای نفسکشیدن،
فضایی نیست؛
و برای کوه غمهایت،
تکیهگاهی نیست،
تکیه بر او بکن!
در تب سرد جنون؛
لحظههای بیکسی،
در زمانی که کسی،
آشنای تو نیست؛
بهت و حیرانی و غم،
خانهی قلبت را،
هدف میگیرد سخت،
تکیه بر او بکن!
تکیه بر او بکن!
باور کن و ایمان بیاور؛
که لطفش،
بینهایت است؛
مهربانیش،
بیپایان؛
رحمتش بیانتها؛
و کرمش را،
ناپیداست کران...
چو دل دیدم ز مردم خسته گردد
به خلوت دل پناهی بسته گردد
ز طبعِ خلق، هر کس شد خبردار
ز غوغایش، دلش رسته گردد
کسی که اهلِ معنا گشت و بینا
ز مردم تا ابد آشفته گردد
چه حاجت صحبت اغیار گفتن؟
که دل با خویشتن آراسته گردد
به...
چقدر خیالم راحت شد وقتی فهمیدم فقط خودم در جهان هستم و همهچیز تنها پژواکی از وجود خود من است؛ آنگاه تمام توهماتم از خوب و بد درهم شکست...
(رمز و راز این دنیا)
شبی اندیشه میکردم به رمز و راز این دنیا
که منظور خدا از خِلقت ما چیست ای دانا ؟
چه میدانی ز اسرار الهی، در پس پرده ؟
چه میباشد اساس آفرینش حقتعالی را ؟
چه رمزی هست در این خلقت انبوهِ خلقی که
یکی...
در خرابات غم، آن کس که صبوری پیشه کرد، جام وصل از کف ساقی به سروری نوشه کرد.
نوح در موج بلا، تکیه به امیدی زد،
کشتی از صبر بُرون آمد و طوفان را حیله کرد.
یوسف از قعرِ سیاهی به فلک پر زد باز،
چونکه با صبر، قفس را...
فقط کسانیکه با نیروی محبت تنبیه شده اند از نیروی آن خبر دارند.
در جستجوی حقیقت حاضرم عزیزترین چیز حتی جان خود را فدا سازم.
وقتی انسان روح خود را از دست بدهد،فتح دنیا به چه درد می خورد
בر زنـבگے هیچ زمان פּ حالتے مانـבگار نیست
چـہ شاـב باشے چـہ پریشان مے گذرـב
بذر امیـב را בر בلت بکار פּ با صبورے ـבر انتظار جوانـہ زـבن باش
تا בر هـבـ؋ـت بـہ اوج شکوـ؋ـایے برسے ..
فراموش نکن دستان پر مهر خداوند هر گاه صبور باشی و امیدوار شانه...
امشب دل از این روضهها پیدا کنید
در اشکِ دعا، آشنا پیدا کنید
میان «به سر»، سورهها میدرخشد
خود گمشده را، خدا پیدا کنید
ز تاریکی این جهان پر فریب
چراغی ز نورِ هُدی پیدا کنید
که هرکس ز خود دور و تنها شده
در آغوش حق، مأوا پیدا کند...
میروم کوچه دیوانگی و عشق و جنون را
کوچه ایست با دنیای خیالهای شیرین که کمتر کسی را به آن ره یابد
هرکه بیند، گوید دیوانه ای بیش نیست
رهایی هست و آزادی اندیشه و هرچه دل تنگت میخواهد
که البته خدا هم دست دیوانه ام در دستانش و هرچه...
نیایش
راهی برقله درمسیرباد
به سوی کوهساران
خدایا ،بگذار تورا شاطری بدانم که نان میپزد
وچنان عطر نان پخش میشود که دیوانگان هم حس روییدن و بالیدن پیدا میکنند
تورا میستایم ای دوست
خلقت زیبایی هایت مرا مجنون میکند
و شیدا و و مست عالم عشق