من مست تو اَم
من مست تو ام،اذان کجا میفهمم ؟
دیوانه ام و فقط تو را ، میفهمم !
بر جاهل و مست،روزه واجب نشود ...
با بوسه ولی ، بیا ، بیا ، میفهمم !
بعد وداع،
آتش درونم،
می شکافد سنگ مرمر سیاه را
کز عشقت،در باطنم نهفته است...
هنوز هم دلم تازیانه میخورد
بخاطر یک نگاه اشتباه
ساده نبودم امان از تجربه بی وفایان
جوانیم به سادگیم باختم