پنجشنبه , ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
میانِ تمامِ مادرانه هایتیک دنیا عشق موج میزندبخند که دیدنِ طرحِ لبخندتبه این زندگی جان میدهد ......
ای خنده ات اغاز گرفتاریِ من، بی پایان بخند .....
آهای گوشه نشینه قلب من غمها تو ، بسپار تو به من تو فقط واسم بخندکه من خودم ، پیشمرگتمعاشق دیوونه منمکه شدی ، تاج سرموقتی میخندی ، دلم ضعف میره ، فریاد میزنمعشقت هنوز چپه سینمهباجون و دل پرستیدمشناز چشماتو کشیدم ، هیکه فقط مال خودم شی... تقدیم به زندگی ، آرامش وجودم gh.malekmahmoodi...
به جز دلم، لبت از هر چه هست، تنگ تر استبخند! خنده ات از دیگران قشنگ تر است!...
برای من لبخندتچشم نوازترین منظره ی دنیاست...وقتی میگویم نگاه ت را به دوربین بده،حالا بخندبی وقفه بخندتو فقط برایم بخندمن خودم از هزاران زاویه ثبتش میکنم......
گاهی لبخند تو پلی میسازد برای تمام زندگی امزندگی ای زیباتراینبار تو بخند، تا من پلی رو به زندگی ای ایده آل بسازمتو بخند تا من بخندم به تمام حسرتهاتو بخند تا عبور کنم از تمام پرتگاههاتو بخندی من نه، ما به بهترین مقصد خواهیم رسید...
حتما خنده هات یک راهی به قلبم داره که تا میخندی پر از شوق تپیدن میشه، که اینطور پر میشه از زندگی و امید. حتما یک تلپاتی ای بین خنده روی لبت و قلبم هست که تموم دلتنگی ها رو ازش برمیچینه و تموم تنهایی ها رو یادش میره.بخند، نذار قلبم بپوسه :) ♥️...
ببین دلبر، پنجشنبه س!خودت خوب میدونى که اگه باشى، دوتایى میتونیم حالِ یه شهرو عوض کنیمپاشو بیا دستاتو بذار تو دستام، بریم روى پنجشنبه رو کم کنیم...!اصلا وقتى تو نفس میکشى، این همه دل گرفتناى وقت و بى وقت دلیل نداره که!بیا ببرمت بالاترین نقطه ى شهر، جایى که همه ى شهر زیر پامون باشه و داد بزنم و "دوستت دارم" گفتنامو آوار کنم رو سر همشون!خدارو چه دیدى، شاید این همه عشق بتونه دلگیرى رو از پنجشنبه ى یکى پاک کنه!پاشو عین بچگى هامو...
تو بخند تا قندهای جهان در دل من آب شود...
بخند بانو، بخند که خنده ات گوش کائناترا که هیچ، کل فلک را می لرزاندبخند از ته وجودت که اخم هایت و یا کهناکامی هایت دشمن شادت نکند، که گاهروزگار به رویت لبخند بزنه...
بخندی میگذره ، نخندی هم میگذره .... پس بخند تا خوش بگذره...
قشنگی صورت تو به خنده هاشه پس همیشه بخند...
بیشتر بخند،جهان به لبخند تو؛ نیاز داره......
دس دست نکن برای امروز و فردای خودتدل دل نکن برای حرف ته دل خودتعجله کن حرف بزن شاد باش بخند عشق بورز زندگی کن شعر بخون برقص بازی کن جوانی کن اصلا زندگی کنشاید فردایی نباشددست نوشته:همایون بلوکی...
رسیده نیمه شب و من دوباره بیدارمشکسته روی غزل ها سکوت خودکارمدوباره شب شده و هیچ کس نمی داندکه ابر سینه ی خود را چگونه می بارمچرا ندارمت و هر کجا که می آیممرور خاطره ها می دهند آزارمرسیده اخر قصه؟... نگو... زبانم لال!چگونه میشود آخر که دست بردارمبگیر دست مرا تا... گذر کنم با تو"بخند تا که بخندم، اگر چه غم دارم"...
تو بخند جان جهان را پس از این کنج لبهای تو آویخته ام...
رادیوی زندگی منروی موجِ خنده های توستبخند که بودن در کنار تو برایمبهترین جای جهان است....
هر روز و هر شب نگرانت هستم، که چه می کنی!؟ چگونه می گذرد تنهایی ات؟! با بغض های گاه و بیگاهت چگونه کنار می آیی؟!گاهی شب ها، از همان شب های سیاه تنهایی، پنجرهٔ اتاقم را باز می کنم. رو به سمت تو، فریاد می زنم، آیی عشق جانم!، تنهاییت برای من… غصه هایت برای من… همهٔ اشک هایت برای من... بغض هایت، دردهایت، آه هایت مالِ من... به جای همهٔ آنها تو، فقط بخند برایم، برایم بلند بخند...تا صدای خنده هایت، چشمه ها را بجوشاند، گل ها را شکوفا کند... درخت ها ر...
زاینده ترینرود روان باش و بخندچون باد صبامشک فشان باش و بخنددم آمدهچای صبح با طعم عسلآسودهٔغم های جهان باش و بخند ...شهراد میدری...
بخند،که سِکانسِ "عشقِ"با طُ "عاشقانهِ" تر میشَود...
تو بخند تا دلم بخنده...
لبخندِ تو شبیه لباسیست کهفقط به تنِ نگاه من می نشیند بخند جانان قسم میخورم خودِخدا هم ذوق میکند از دیدن این همه شاهکار زیرکانه ای که بر سرو رویعاشقانه هایمان نقش زده است.باران کریمی آرپناهی....
خبر مرگ مرا هرکسی آورد بخند زنده ام میکند آخر خبر خنده ی تو️...
تامی توانی بخند خنده داروی ارزان قیمتی است...
- نخند جانم...نخند... آدم دست و پایِ دلش میانِ چالِ گونه ات میشکند... تو نخند...میترسم نقاش ها لبخندت را نقاشی کنند... عکاس ها لبخندت را ثبت کنند...شاعرها از لبخندت غزل بگویند... نویسنده ها کتابت کنند... بعد منِ دست و پا شکسته چطور با یک شهر رو به رو شوم...؟!رحم کن...یواشکی بخند ،فقط برای من......
خیال کن امروز آخرین روز دنیاست و دیگر هیچوقت قرار نیست بیایی، خودت را در همین لحظه تصور کن و هر کاری که مدت هاست آرزویش را داری برای امروزت انجام بده ،بخند،شاد باش که خوشحالی وابسته به هیچ چیز نیست این خودمان هستیم که "خوشحالی" را محدود میکنیم.......
زندگى خیلى کوتاه استقوانین را کنار بگذاربدى ها را ببخشآهسته و طولانى ببوسیک عاشق واقعى باشتا مى توانى بخند....
کمیبخندهوسمردنکردهام...
جمعه های منروز لبخند توست.بخند !تا زندگی ام راتعطیل کنمکه فقطمال تو باشم...
تلخ ام !تلخِ تلختو اما ،بخند بانوبخند و مراشیرین کنترش که میکنیآب می افتددهان چشمانم...
بهارِ زندگى اَملبخندِ توستکه هر صبح،با دیدنش در منجوانه مى زندبخند جانم...
عزیز میگه: دنیا دار مکافاته یادت نره ببخشی بگذری از هر غم و مصیبتی،تو دنیایی که آدماش از ثانیه به ثانیه لحظه هاشون باخبر نیستن تو بگذر و از یادت ببر که این دنیا از هر آدمی بی وفاتر و سخت تره .نذار این دنیا ازت آدمی بسازه که بخشیدنُ گناه و نخندیدن بزرگترین افتخارشه.تو بازم بخند بازم ببخش و بازم عبور کن.لبخند میزنم و میگم آره عزیز ،من هنوزم کنار همین حوض خیره به ماهی هایی که دیگه نیستند آدمارو با یه بخشش، بدرقه ی راهشون میکنم......
قدرت واقعی یک پسر به اندازه لبخند دختری هست که کنار او نشسته استپس بخند عشقم بزار قدرتمو به رخ همه بکشم ️...
بخند چون وقتی میخندی حس می کنم خدا بهم میگه: بیا اینم همون دنیایی که میخواستی!...
تارهای عنکبوت را بیرون کناسپند را دور خانه برقصانیکی یکی گلدان ها را بغل بگیرو پیشانی مادرت را در عکس ببوستوی قوری غمگین زعفران بریزو پشت درِ نارنجی منتظرم بمانمن امشبخسته تر از لنج ِ ناخدا خورشیدبه خانه برمی گردمتوگرمتر از خواب پرستوهابه من بخند...
باید یک حال خوببرایت بخرمولی چیزی برای فروش ندارمانگشتانمشمارش را از یاد برده انداعداد زخمی شده انداز آخرین باری که چیزی را مجانی خریدمچند جوانی می گذردقول می دهم روحیه ی جیبم به زودی باز شودعجالتاً تو رایگان بخند.گلی که قصد زیبایی داردسینه ی آسفالت را هم پاره می کند...
به ندرت بخند. به ندرت اشک بریز.و به ندرت دلتنگ شو. زندگی، تجمیع این به ندرت هاست.اگر یکی شان را زیادی غلیظ کنی زندگی بدطعم می شود.حواست باشد......
خورشید من پشت ابر نمان بخند دل آفتابگردانها به لبخند تو خوش است...
دلبر گوش به این حرفا نده !زرد و نارنجیا ، این نارنگیا ..اینا بهونست !پاییز قشنگیش به بودنه توعهحالا هی جهانِ رنگ معرفی کنن پاییزونه ! فایده نداره ...تو نباشی همین پاییزی که میگن پادشاه فصلاست ..میشه برجِ زهر مارِ فصلا!هی بخند بگو چرت و پرت میگم ولی جا من نیستی لُپِ مطلبو بگیری ..اینارو ول کن باد از جهت مخالف میوَزهتو موهاتو باز کن امپراطوریو نشون پاییز بدیم !ای نشسته در دل ! خاطرِ تو مارو به کجاها قراره ببره !؟کاش کمی بیشتر ...
به جز دلم، لبت از هرچه هست، تنگ تر است بخند! خنده ات از دیگران قشنگ تر است!...
دست از زنده بودن بردار و زندگی کن!بخند، آن که مجال لبخند ندارد، هرگز مجال زندگی نخواهد یافت! بخند تا هوای تازه به ریه هایت تزریق کنی...برقص، که با چرخش بدنت، عشق را به زمین می رسانی و با گامهای موزون ات، دنیای خاکستری را سبز میکنی...عاشق شو، که بی عشق جهان تاریک است و بی رنگ! که بی عشق نگاهت نوری ندارد تا بپاشد بر تاریکی این حوالی! که اگر بی چیزترینی، اما صاحب قلب یک انسانی و گویی تمام دنیا دارایی توست...عاشق شو، که حتی اگر نخندیدی و نرقص...
بجز دستت به دستانم پلی نیستشبیه گیسوانت سنبلی نیستبخند آرام و پر کن از بهارمبه زیبایی لبخندت گلی نیست...
بباف بانوببافدلشوره ی حصیر دلت رابباف بی قوارگی حوصله راوقتی روبروی صبح می نشینی تمام آینه نفس می کشدزمین میرقصدماه چشمانم کامل میشود بهار به نیایش تو می آیدای نسل سبز گیلای از تبار آفتابمیخواهم به تماشایت بنشینمشعری بباف تا در میان ماترانه ای لب باز کندتو بخندو من اشک شوق ببافم.فریده صفرنژادگیل بانو...
بخندتو می خندی و مرا انگارتمام غصه های جهان دور میشوند...
چشاتو رو من نبند یکم بخند ●♪♫دستامو محکم بگیر مثل اون وقتا بیا بگو کجا ●♪♫با هم بشیم هم مسیر ●♪♫دوباره من دوباره تو ●♪♫دوباره بارون بیاد ●♪♫دوباره چتر دوباره اشک از چشام آروم بیاد ●♪♫من من از تو داغونترم دنیا میچرخه دور سرم ●♪♫نزار با این حالم برم من ●♪♫من بی تو نابود میشم ●♪♫ترس ترسم از دیوونگیمه ●♪♫این حس افسردگیمه ●♪♫تو که نگات زندگیمه ●♪♫بی نگاهت دود میشم ●♪♫───┤ ♩♬♫♪♭ ├───...
بنشین و چایت را بنوشرخت حریر آرامشت بپوشعمر ما خوب یا بد رفتنیستخاطرات بد گذشته را ببوسلحظات امروزم نماندنیستامروز بخند که خنده هم رفتنیستگرچه رفتنی اما اثر آن ماندنیستتو میروی و غنچه خنده ات شکفتنیست...
بخند که صدای خنده هات عاشقم میکنه دوبارهصدام کن که با صدات عاشق اسمم میشم دوبارهبخند و با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرمبخند که عاشق خنده هاتم بخند وُعاشق ترم کن که عاشق این عاشق شدنمدستمو بگیر تو دستات تو این هوای دو نفرهقدمانو با قدمام بردار که مغرور ترین آدم میشمبخند وُ با خنده اسممو صدا کن، صدام کنسیرم کن از خنده هات که سیری ناپذیرم...
زندگیکوتاه تر ازدریغ کردن خنده های توست ،بخندتا که دنیاجای زیبا تری شود ......
شعر نوشتن بلد نیستی!شعر خواندن نمی دانی!کمی راه برو...بخند،مو پریشان کن... شعر شدن که بلدی؟...
کمی بخندبگذار همه بفهمندخورشیدفقط جسم کوچکیستکه در مقابلِ تودارد درس پس می دهدبخند،که لبخند تو گرم ترینحسِ دنیاست...