سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
«دلم از کار جهان گرفته استآمده ام تا مرا بخواهیکه دلم بر هیچ کس قرار نمی گیرد اِلّا به تو...»...
ذکر بعد از هر نمازم این بود من فقط بعد از خدا تنها تو را دارم حسیناعظم کلیابی بانوی کاشانی...
هر زمان محروم از چشم عدالت می شومبین این نامردمی ها بد قضاوت می شوممی کشد آتش به جانم غصه ها بی اختیاروقتی آزرده دل از بخل جماعت می شوم کارد وقتی هم نفس با استخوانم می شودضرب در دلبستگی ها ، بی نهایت می شوممی کنم سجده به درگاه الهی با خشوعمی نشینم تا سحر غرق عبادت می شوممی شود جاری به لب هایم فقط ذکر خداخوب می دانم که مشمول عنایت می شومبین موج اشک و زاری ، در سپهر آرزومی کنم پرواز و سرشار از سعادت می شومتا که ...
ای یار پنهان از نظر با چشم دل می بینمتمن در گذرهای زمان کنج دلم می جویمتنامت شده ذکر لبم در هر شب و محراب منهر دانه از تسبیح من شیرین تر از هر خواب مناشک شب و آه سحر تنها امید من شدهذکر کریم و یا علی هر شب نوید من شدهیا حی و یا قیوم تو هر شب نوای سینه استذکر تو باشد بر لبی بی شک که دل آیینه استذکر لبم در نیمه شب الحمدلله بوده استیا قاضی الحاجات ما الحق که الله بوده است...
تو رفتی و قلم را با خودت بردیو من ماندمبا یک دفتر خالیو ذکر لبکه جانم کاش که بودیمجید رفیع زاد...
ای یار پنهان از نظر با چشم دل می بینمتمن در گذرهای زمان کنج دلم می جویمتنامت شده ذکر لبم در هر شب و محراب منهر دانه از تسبیح من شیرین تر از هر خواب مناشک شب و آه سحر تنها امید من شدهذکر کریم و یا علی هر شب نوید من شدهیا حی و یا قیوم تو هر شب نوای سینه استذکر تو باشد بر لبی بی شک که دل آیینه استذکر لبم در نیمه شب استغفرالله بوده استیا قاضی الحاجات ما بر دل معما بوده استمجید رفیع زاد...
اَناری کَردِه اَم دانِه سُرْخُ و یاقوتی شبیه تسبیحِ دستتْتو با اذکاری چون ... یاهُومَنْ، با ذکِْرِ خدایا ...، اُو......
تمام عاشقان شهر من، انگشتری دارند که نقش خاتمش، ذکرِ: توکلتُ علی الله» است...
از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشآدم ها زیاده خواهندکم بخواهی تمامت را می خواهندبیشتر که بخواهی می شوی غول چراغ جادوی خواسته هایشان ...محبتی که نمی کنند و از تو همیشه می خواهندصداقتی که در وجودشان مرده است و در وجود تو می جویندتوجهی که ندارند و انتظارش را از تو دارندو دوستت دارم هایی که وقت نیاز کنج لب هایشان ذکر می شودتا آمین لب های تو ، مستجابش کندآدم ها همیشه آدم نمی مانندوقتی که هوس خوردن سیب هم خدای آنها را می گیردهمان...
جان عاشق قدرت خروج از زمان را دارد نماز سماع ذکر دعا همه اینها ،اگر با عشق دمساز شوند ،عاشق را از زمان و مکان جدا می کنند گاهی او را به ازل می برند ،درست وسط معرکه \الست برکم\ و گاهی او را به ابد ، در جوار \علیه راجعون \آن سه روز سولماز رضایی...
☔️♡ یادمه بچه بودم، رفته بودیم زیارت، تو حیاط حرم بعد نماز مغرب، نشسته بودیم و منتظر بودیم امام جماعت بلند بشن برای نماز بعدی...یه خانوم درشت هیکلِ مُسِن اومد به زور خودشو کنار من جا کرد جوری که مچاله شدم تو خودم!مامان بزرگم گفت: چیکار میکنی خانوم؟! مگه نمیببنی بچه نشسته میخواد نماز بخونه؟!خانومه یه نگاه انداخت به من، گفت: بچه مگه نماز میخونه؟!- بله که میخونه!جواب نداد! مامان بزرگم هم سکوت کرد و چیزی نگفت...به هر حال خانومه زائر بود،...
هر روز به ذکر الامان این دل منهر جمعه دعای ندبه خوان این دل مندیریست که با شما قراری داردهرهفته؛سه شنبه؛جمکران؛ این دل من...
ذکر لب های من این عمرهمه نام تو بود ؛شوق دیدار تو یک عمر ،همه رویایم ...نویسنده : هلیا ژیان...
لبم جای ذکر و دلم جایِ اوست...️...
احتیاجی به تسبیح نیستدستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “ دوست داشتن ” می دهم...️️️ ...