به تنگ آمد دلش ترکید...... انار
بعضی وقتا، شریک تمام خاطراتت تو زندگی فقط یه شماره خاموشه...
داری گریه میکنی ؟ +نه . حساسیت دارم به چی؟ +به نبودنش
چه آرزوها که ... داشتم من و دیگر ندارم!
محبوب من تو نباشی تمام بغض های جهان در گلوی من است...
رفتم که او را ببینم آنها را دیدم...!!
ذوق اولین بغل زود فراموش میشه ولی بغض آخرین بغل هیچ وقت فراموش نمیشه
فردای بدون هم شدن نزدیک است
همه حرفات یادم رفته جز اونجا که گفتی حتی اگه تو بخوای بری من نمیذارم
گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد...
هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کنی
از کنارت میروم مرگ دلم یعنی همین عاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود
تو مگر در به دری خانه نداری ای بغض همه شب/ سرزده مهمان گلویم هستی؟!
خدایا... گشایشی ایجاد کن برای دلهایی که با بغض صدایت میزنند...
مثل گلهای ترک خورده کاشی شده ام بعد تو پیر که نه / من متلاشی شده ام
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس...
هزار و یک شب خیال بافتم از تویی که یک شب نداشتمت!
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد
پدر آه کشید مادر گریست من... از تکه های بغض آویزانم!
من صبورم اما ! آه... این بغض گران صبر چه میداند چیست...
هوای پنج شنبه ها همیشه آلوده ی جای خالی خیلی هاست...
حال من حال مریضی است که در کشتن او درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند!