پنجشنبه , ۱۵ آذر ۱۴۰۳
دو چیز خیلی ترسناکهخشم کسی که مهربونهبی تفاوتی کسی که عاشقه...
دو گروه از مردان ؛هیچگاه به زندگیِ عادی بر نخواهند گشت...آنان که به جنگ رفته اند ،و آنان که عاشق شده اند ......
مطمئن باشیدکسی که شما رادائم به گریه می اندازد...نه عاشق شماستو نه حتی دوستتان دارد!...
دو چیز خیلی ترسناکن:1.خشم کسی که مهربونه...2.بی تفاوتی کسی که عاشقه......
خواهر شوهر جانچه بخوای چه نخوای داداشت عاشق منه پس توام عاشق من باش که زندگی بهمون سخت نگذره.. قربونم بری...
سر داده به باد انار عاشق در باغاز کار گذشته کار عاشق در باغ“پاییز” نگو…! بگو که رستاخیز استبا اینهمه سربدار عاشق در باغ...
دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد ....
آنقدر از تو گفتمآنقدر از تو نوشتمکه تمام شهر عاشقت شده اندباید آرایشت را در شعرهایم عوض کنمرقیب خیلی زیاد شده...
عاشقِ با تو بودنم...
تا که از جانب معشوق نباشد کششیکوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد...
یه جایی خونده بودم کهوقتی کسی زیادی عاشق یه نفر باشه ،بیشتر از اینکه بگه دوستت دارممیگه مواظب خودت باش!!...
یک روز یک جایی عاشق کسی میشوی که دوستت ندارد حالا تمام دلتنگی های دنیا را همگریه کنی سبک نمیشوی ......
و من اگر یک بار دیگرزندگی کنمهیچ چیز را تکرار نمی کنمجز دوباره عاشق *تو* شدن را......
با اینکه میدونستم از دستت میدم،عاشقت شدم!و این کشنده است...
لب خندان تو برق چشمان توبرده قرار از دل عاشق زارمبا من بی نوا بیش از اینم جفا دگر مکن یارم...
دوست دارم دوست دارمبا چه زبونی بهت بگمبگم که عاشقت شدم...
من عاشق تنهایی ام تنها بشم اما تو باشی...
چه فرقی می کندمن عاشق تو باشمیا تو عاشق من؟!چه فرقی می کندرنگین کمان ...از کدام سمت آسمان آغاز می شود؟!...
هر دفعه میبینمت دوباره از اول عاشقت میشم...
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من!خودش از گریه ام فهمیدمدتهاست،مدتهاست .....
مادرم گفت : که عاشق نشوی ، گفتم چشم ...چشم های تو مرا بی خبر از چَشمم کرد .....
پدرم گفت که عاشق نشوی فرزندممطمئنم پدرم مثل تو را کم دیده...
ما نباید انتظار داشته بیاشیم آدم ها را تمام و کمال بشناسیم،حتی اگر عمیقا عاشق انها باشیم....
تو میشی اولین نفری که آخرین بار از ته دلم عاشقش شدم...
من خواب دیدم سالها بعدوما هر دومون عاشق ولی پیریماین یعنی ما تا آخرش هستیماین یعنی ما تا آخرش می ریم...
دو گروه از مردان ؛هیچگاه به زندگیِ عادی بر نخواهند گشت...آنان که به جنگ رفته اند ،و آنان که عاشق شده اند...
در یک رستاخیز ساده!از باورهای پوشالیشاید عاشق کلاغ شود مترسک...
یادت باشد...آدم عاشقهی شانس دوباره و دوبارهبه تو میدهد...کوتاه می آید...کوتاه می آید...ولی وقت رفتن بلند بلند می رود......
من با تمام روح و تنم عاشق تو اَمامّاقسم به صاحبِ قرآن تو نیستی!...
من بجای هر دومانقدم میزنم برگها راعاشق می شوم باران رادستم به تو نمی رسد پاییز را بغل می کنم .....
تمام زمان ها در نظرم یکی ستجز آن لحظه ای که عاشقت شدم...
سربازی فقط دوسال استاما برای یک عاشقبه اندازه بیست سال است...
وقتی میفهمی عاشق شدهای که میبینی دوست نداری بخوابی ! چون واقعیت شیرینتر از رویاهایت شده است ......
ما را هنر چشم توعاشق بنمود.....
و من عاشقت شدمعشقی کهکسی از آن خبر نداردجز آنکس که تو را آفریده......
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفندسعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد....
سایهام عاشق سایهات شدهمیخواستم ببینم آیا میتوانیم همسایه شویم؟...
من اینجا درست وسط پاییز ایستاده ام و دارم برگ به برگ دوباره عاشقت می شوم...
هفده سالم بود، عاشقش بودمحتی سعی کردم براش بمیرم، دو سال بعدحتی اسمشم یادم نمیومد.زمان همه چیزو پاک می کنه...
فکرشو میکردی اینقدر عاشقت بشم؟...
یه جایی خونده بودم کهوقتی کسی زیادی عاشق یه نفر باشه ،بیشتر از اینکه بگه دوستت دارممیگه مواظب خودت باش ......
از بس که خدا عاشق نقاشی بود...هر فصل به روی بوم، یک چیز کشیدیک بار ولی گمان کنم شاعر شد..یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید!...
دیر آمدی عزیز!من عاشق خیال تو شده ام......
خودخواهموقتی تمام جهان را برای تو میخواهمو تو را برای خودم...
میگن هر چه بیشتر حستو برای یک نفر مخفی کنیبیشتر عاشقش میشی...
قاضی شهر شده عاشق چشمان زنیچه کند با دل خود/آن زن اگر اعدامی است...
از کنارت میروممرگ دلم یعنی همینعاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود...
زمانی می فهمی که عاشق شده ایکه می بینی دوست نداری بخوابیچون واقعیت/ شیرین تر از رویاهات شده است...
بیا ….بیا ……هُووووپبوم.زیادی عاشق شدی!...
چاره معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟...