پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بە ضریح چشمانت دخیل بستم.گاهی نیم نگاهی حضرت شفا.!محمد قیصریان...
دلتنگ چشمانتمتا ناگفته هایم را بیابم پریسا عمادیان...
شهد چشمانت چه شیرین میڪند ڪام مرا ......
باران بباردمننیز عاشق میشومدرون آغوشخیس چشمانتلیلا مشهدی...
چشمانت نور می پاشد در شهر دلعشق طلوع می کند...
شب فقطان جا که در میانتاریکی،گره بخورد نگاهمبه برق چشمانت!...
من برایت جان می دهمبرای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
در گوی زیبای چشمانت،طالع خویش را دیدمدر بودنت سفیدی!در دوریت تباهی!...
به پرنده ِ چشمانت بگوبه پرواز در آیدودر کنج دل ِعاشق منلانه ای امن بسازد ....
این روزها،هوای ما سیاه و سمی ست...پناه بر آسمان چشمانت!!!رضا یاراحمدی...
چشمانت را دوست میدارم،آن دو شگفتِ زندگی بخش را......
یک فنجان قهوه مهمان منمی خواهم دقیقه ها را بخرمفال امروزعجیب در چشمانت پیداست...
چشمانت زیباترین نقاشی خداست...
من برایت جان می دهم...برای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
عجب آرامشی داردمنظره ی زیبای چشمانت ......
عجب آرامشی دارد منظره ی زیبای چشمانت...
معجزه از این زیباترکه منمیان سیاهی چشمانتآبی ترین آسمان را می بینم ....
چشمانتشبیه عصر های پاییزیستباران می بارداز چشمانت قهوه ای می نوشم......
و در ساحل چشمانت آرامشی عظیم لنگر انداخته است... لیلا قهرمانی آرمینا...
چشمانت آفتاب سرخ عشق است؛و من هم آفتابگردانی...که میگردم با هر تابشِ رخِ نگاهت......
حوالی چشمانتفصلِ گلریزان استنویدِ تمامِشکوفه های بهار...
هر صبحبا طلوع چشمانتجرعه جرعهنگاه مست تو راچون چای قندپهلوسر میکشم...
گفتعشق را برایم معنا کنزیر لب آرام گفتم"چشمانت"...
تو یک نفر بودیتو با چه لشکریبه تنهایی من هجوم آوردیچشمانت_دستانت_عطرتنت........
چشمانت پرستوهایی عاشق اند با شوق پرواز دوست داشتنی و باشکوه...
دوری از چشمانت بدترین تحریم ستعاشقت خواهم ماند بهترین تصمیم ست...
دخیل بسته ام به چشمانتپلک مزنآرزو هایم ریخت...
چهارشنبه سوری شبی است و میگذرد...مانده ام با آتشبازی مداوم چشمانت چه کنم...
چشمانت را باز کنمرا ببوسطعم نگاهمشیرین تر از لبانیستکه تو میچشی...
لعنت به سیل زیادی خواه چشمانتمرا آب برد .......
چشمانت حکم تیر که می دهند،تابستان آغاز می شود. ....
اسفند ندارمجای آنهر روز برای چشمانتبهمن دود می کنم...
گفته بودم از ارتفاع می ترسم؟؟؟دستانم را بگیردارم از چشمانت می افتم......
بعد ها تاریخ میگوید که چشمانت چه کردبامن تنهاتر از ستارخان بی سپاه......
بگفتم دوستم داری؟ ببستی هر دو چشمانتسپس وا کردی آغوشت که من دیوانه ات گشتم...
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست...
وهمانا چشمانت زندگی را از یادم برد...
قسم خوردم به چشمانت فراموشت کنم اماچرا باران که می گیرد فقط یاد تو می بارد ؟...
مشتری توامهیچ کجا نمی رومتا تو آفتاب شویو من چشمانت را دور بزنم...
چشمانتشروع یک جنگ تحمیلی بود!...
عذابِ زنده بودن را تحمل می کنم با توبیا افیون چشمانت که باشد درد چیزی نیست...
چشمانتباواژه ها درگیرم کرده اندحق مطلب را ادا نمی کنند...
سبز میشومدر چشمانتگره بزننگاهت رابا نگاهم...
هرشبماه اگرنتابدچراغ چشمانتبه دنیایم بتابدبسم است....
بگفتم دوستم داری؟ ببستی هر دو چشمانتسپس وا کردی آغوشت که من دیوانه ات گشتم...
ساز قلبم روی نت چشمانتکو ک است...
شب را دوست میدارم؛چُنان که چشمانت!آن دو درّ سیاه درخشان، را دوست میدارم؛...
نگاهم که به چشمانت می افتدحواسم پرت می شودآن طرف دوست داشتنتدوبارهودوباره مستت می شوم...
چگونه میشودبه قرص ماه چشمانتنگاه کرد و برایششعر نخواندحوالی تو که قدم میزنمهمیشه زیباترینفصل زندگیست...
هرصبح سرریز میشودشعرهای سپیدم بر دفتر سیاهِ چشمانت...