دلتنگی آدمو مثل چای مونده تلخ میکنه...!
چرا دست از سرم بر نمی داری دلم تنگ است دلم، نمی فهمی؟
شادمانی /گم شده است/کوچه ها/پُراز اندوه و دلتنگی/چقدر/در خیابان/مُرده ریخته است
روز و شب منتظری هفته به آخر برسد ! پس چه دردیست که هر جمعه دلت می گیرد ؟
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست! که بی تو این دلِ تنگ و خراب راحت نیست
یا خانه تنگ تر شده یا من در خودم جا نمی شوم نفس رفته است نمی آید!
غم آخر بود رفتنت
این پاییز تو را کم دارد برای قدم زدن وگرنه من آدم خانه نشینی نیستم...
بی من تو هر جا که هستی دلت شاد امشب ..
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست
تمام آرزویم است سرودن غزل ز تو و شرح دلتنگی ام...!
سهم من از یک یاد هر شش ساعت یک فنجان دلتنگی تلخ است...!
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
میان این همه هست آنکه باید نیست
بی تو جهانم خالیست
هوای آمدنت دیشبم به سر میزد نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
کاش تو اینجا بودى و منو اونقدر لاى دستات فشار میدادى که غم ازم بچکه ️️️
برگ به برگ هدر می دهی پاییز را به پای نیامدنت...
در نبودت چیست کار من به جز گریان شدن
تو بخند همین برایم کافیست گور پدر تمام دلتنگی ها
ویرانم مگر نمی بینی صدایم بم است!
به تنگ آمد دلش ترکید...... انار
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است
داری گریه میکنی ؟ +نه . حساسیت دارم به چی؟ +به نبودنش