متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
نفس هایم برای تو، استخوان هایم برای مرگ!
کلماتم برای تو، انگشتانم برای مرگ!
دریاهایم برای تو، ماهی هایم برای مرگ!
زیرا شب است بر این روشنایی پر ظلمت
زیرا در قفسم،
در این آزادی که زندان است مرا...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
آنها نمی خواهند
نه با ترکی و نه با کُردی و
نه به زبان دیگری در جهان تکلم کنیم،
آن زمان که زبان کُردی را از ما گرفتند
از برای این نبود که ترکی را به ما بیاموزند
بلکه می خواستند
خفقان و بردگی را بر ما تحمیل کنند...
شعر:...
حکمرانان ترک
پنجاه سال در این سرزمین کوشیدند
که ثابت کنند آنها نژاد برترند و ما نژاد پست،
هرگاه که به کُردی تکلم می کنم،
یک حقیقت واضح را بیان می کنم؛
ترک از کُرد برتر نیست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
من کشاورزم،
دهقان از هرکس دیگری، بهتر می داند
کە تمامی زبان ها و گویش های جهان زیباست
او، صبحگاهان در گذر رسیدن به مزرعه خواهد دید؛
گنجشک با زبان خودش می خواند
گربە با زبان خودش می خواند
و فقط این تویی که قادر نیستی
با زبان خودت، آواز...
من، از کُرد یا ترک متنفر نیستم،
من از زیردست هان بی مقداری بیزارم
کە هرگز پی نخواهند برد،
که در وجودشان اصلی هست،
کە با هیچ نیرو و قدرتی تسخیر نخواهد شد...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
آدمی، در این سرزمین
بدون خیانت بە خویش،
زیستن را نخواهد توانست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
عیب بزرگ سیاست در روژهلات* این است که،
پیش از آنکه فکر کنند که چه می خواهند،
در این اندیشه اند
که چه کسی رهبرشان باشد.
----------
* اصطلاحی که به شرق کردستان اطلاق می شود.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
تمامی خاک ها
پیش از آنکه قلمرو و مُلکِ
دولت، پادشاه، والی و یا حاکمی باشد،
مُلک و سرزمین مردمانی است،
کە بر روی آن زندگی می کنند.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
رئیس!
زمانی که غنچەای را می بویی
همه ی گل ها به گریه می افتند!
وقتی که به تابستان می نگری
همه ی فصل ها چشمانشان را می بندند!
وقتی که کبوتری را می کشی
یک دفعه همه ی پرندگان نیست می شوند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
هر کُردی کە از مادر زاده می شود
هیچ حقِ مکتوب و قانونی در این جهان ندارد،
آن حق و حقوقی که برای انسان های دیگر
سادە و معمولی است،
کُردها را باید بهای گزاف
برای به دست آوردنش بپردازند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
گر شکوفه ها
هر غروب تریاک ظلمت بکشند،
بە خود هراس راه مده.
آن چه تمام نشدنی ست،
روشنایی ست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
قمری، چنان جدی از مرگ دم می زد،
که من باور کرده بودم.
گنجشک، چنان می گفت:
-- پرواز نخواهم کرد تا مرا بکشی!
گفتم: پروردگار گناه من چیست، که این صحنه ها را می بینم؟!
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
در سرزمین زن کش من،
زن در شعر طاووس ست!
در آواز، غزال ست!
در داستان، پروانه ست!
ولی در واقعیت امر،
برده و کنیزی بیش نیست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
اگر دختری داشته باشم،
هر لحظه بازخواستش نخواهم کرد که کجا بودی؟
کجا رفتی؟!
به خودم اجازه نمی دهم که
خرت و پرت هایش را زیر و رو کنم،
لیکن، هر صبح،
بالشتش را نگاه می کنم که بدانم از اشک خیس نشده،
نکند که دلش از عشق کسی در...
حق من نیست که چنین دلتنگ تو باشم!
اما براستی مگر حقی هم هست؟!
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
همه ی غروب های وطنم زشت اند!
چونکه هیچ دختری،
نمی تواند به میل خودش
در خیابان های شهر قدم بزند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
ای کاش، مغازه ای کوچک داشتم
پر از خوشبختی،
تا همه ی آنها را به حراج می گذاشتم.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
هیچ چیزی ترسناک تر از این نیست
که آدمی،
تمام عشق خویش را
به پای دیگری بریزد.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی
من و مداد دستم،
من و شمع روبرویم،
سه تایی،
در خانه ی پر از نبودنت،
به گفتگو نشسته ایم
عشقت را...
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
نگاهت با نگاهم پیمان وفاداری بسته!
آهنگ کلام تو شهادت می دهد،
که چه بسیار مرا دوست داری.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
عاشق نشو!
زیرا عاشقان را جز غم و مهنت سهمی نیست،
در این زمانه
معشوق واقعی انگشت شمارست،
از این روست که عاشقان همه دل شکسته و پریشانند.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی