بیو غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو غمگین
سفید پوشیده بودم با موی سیاه .
اکنون ،
سیاه جامه ام با موی سفید .
تمام درد ها و رنجها 12:00به بعد سراغم میان
شادی هایمان در میان امواج دردها غرق شد.
منتظر تولد سال بعدت نباش. باور کن گاهی توی یک ماه، یک هفته و حتی یک شب، بزرگ می شی .
از ما چه مانده غیر از آرزو؟!
دنیا پر شده از جای خالی آدم ها . ⠀
مَن از آنی که تو ازمن ساختی ویران تَرم .
جبران نمی شوی
حتی به گریه های عمیق؛
فراموش کردن خیلی عجیبه..
هیچ پروسه ایی نداره،ی روز یهو از خواب بیدار میشی یهو یادت میاد به اونی که هر روز فکر میکردی
دیگه فکر نمیکنی:)
من خیلی وقته خودم نیستم و کسی نفهمید .
بابا بهت گفته بودم بعد تو میمیرم
و کسی درک نکند قلب شکسته ام را...
و دستانم هنگام نوشتن نامش می لرزند...
به حبسی افتاده ام که می دانم رهایی از آن ممکن نیست...
درد بدنم را شهری برای سکونت می داند و از شهر نمی رود بلکه مدام خانه اش را عوض می کند...
نفرین می کنم آنکه در هنگام تولد من این چنین سرنوشت بر پیشانی نوشت ..
فقط خدامیدونه توباعث مرگمی موندم چراداغونی چراروی قبرمی مگه میشه کسی روکشت وواسش غصه خوردمن که میگم یه عاشق ازدستت دق کردومرد
می شد ای کاش که برگردی و تکرار شوی...
نمی دانستم روزی می رسد که در دامن شب اشک بریزم و با توهمات ذهن بیمارم امید را به خود القا کنم....
نمی دانستم روزی حالم آنقدر بد می شود که نتوانم آن را وصف کنم....
نمی دانستم روزی گوشه نشین خانه و ساعت شنی عمرم می شوم؛ هرچه بیشتر در خود فرو میریزم ،پیرتر می شوم...
نمی دانستم روزی جوانی ام در خلوت می گذرد و چهره شاداب در آینه به زردی بیماری دیده می شود....
نمی دانستم روزی تو می روی و برای توشه راه آرزوهای مرا میبری....
با آرزوهایم مسابقه دو داریم ؛ و پیروز میدان آروزهایم هستند....