بیو کوتاه

|هَمهٔ اونایی که رَفتن|
قولِ تا اَبَد موندنْ داده بودن... :)

غمت غلیظ ترین کام است…

در درون شهر کوران
دردها دارم ز بینایی!

تو بمان
خوشبخت شدنت با من :)

همونطور که بافتنِ مو یه کارِ مَردونَست..
بستن و باز کردن دکمه های پیراهنِ مَردونه هم یه کار زَنونَست

دختری از امت عیسی دلم را برده است

یا محمد، همتی ده تا مسلمانش کنم

تو گر گناه من شوی توبه نمیکنم ز تو
جام لبت بنوشم و باز گناه میکنم ...

شود سبز باغ امیدت صبر داشته باش.

چشمانت هستی ام را به دار میکشند…

مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

تنها جای گذر (پایان) عمر
کاش
همین جا باشد در هوای تو

بیا از کشتن هم دست برداریم
ما سال هاست که مرده ایم
ماهیان مرده هرگز نمیتوانند
به آغوش دریا برگردند 

هیچ چیز در این جهان ارزش جنگیدن ندارد،
چراکه با جنگیدن آرامش از تو سلب میشود،
و حال آنکه این آرامش، باارزش ترین دارایی توست.

\و گل، آغاز زندگی بود...\

عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس
پر دلهره مانند زمستان هراز است

یک ثانیه می بینمت،یک سال درگیرم
هر اتفاق نادری کوتاه می افتد

شعرهایم
مثل دامنت
کوتاه
باد که می وزد
شاعرترمی شوم

من اشخاص زنده را آنهائی می‌دانم که مبارزه می‌کنند، بی‌مبارزه، زندگی مرگ است.

در هر دهکده‌ای مشعلی است: معلم، که نور می‌فشاند؛ و کاهنی است که فرو می‌کُشد.

کسی که از اندک خویش خوشنود نباشد هیج چیز خوشنودش نخواهد کرد.

عشق وسیله‌ای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل می‌کند.

دنیام با *تو* رو رواله
دوست داشتنی من ...

زندگی لبخند معنا دار میخواهد فقط...️

دلبرم
کنار تو من خوشبخت ترین فرد جهانم