صبح آمد خورشید را بوسیدم ترانه ی دوست داشتنت را سرودم امروز هوای دوست داشتنت بی بهانه می بارد امروز را تنها بی بهانه بتاب ... ️️️
همه برگ و بهار در سر انگشتانِ توست هوای گسترده در نقره ی انگشتانت می سوزد و زلالیِ چشمه ساران از باران و خورشیدِ تو سیراب می شود ...!
سه چیز است که برای مدت طولانی پنهان نخواهد ماند: خورشید، ماه، و حقیقت.
آفتاب گردان ها هر صبح ️ به دنبال نور خورشیدند و من هر صبح به دنبال تو
شب شده است بیا تا همدیگر را ببوسیم قبل از آنکه خورشید مچمان را بگیرد...
بدون تو اینجا چقدر سوت و کور و ساکت است روزهای من درست مثل شب، گوری تاریک است مردم بروید و از خورشیدم سوال کنید که چرا از زمین انقدر فاصله دارد و دور است
خورشید را از کمد قدیمی این شهر بیرون خواهیم کشید تکه های خورشید بر سر و گردن ات ای دوست تا روز را ببینی روز نو سال نو مبارک
صبح یعنی من هر روز دلتنگی ام را دم کنم و تو خورشید را نور بدهی، صبحِ من، با دلتنگی آغاز شود و صبحِ تو با دوست داشته شدن... ️️️
خورشید از حضور تو الگو گرفت و بعد، زیباتر از همیشه ی خود -مثل ماه- شد .
خورشید روسری اش را پهن کرده روی میز گنجشک ها سروصدایی به پا کرده اند که نپرس.... مانده ام ، چای اول صبحم را با شکر خنده ات بخورم یا قند لب ️️️
آرام باش ای دل غمگین! از شِکوه بس کن؛ پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛ سرنوشت تو همان است که دیگران دارند. در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیزن باشند.
من و خورشید به یکباره توافق کردیم روز ها نوبت او باشد و شب نوبتِ تو
“سکوت” را “ترس” “عشق” را “عادت” کاش!! خورشیداز سوی چشمانِ تو طلوع کند.
آفتاب نگاهت همچو نور خورشید نوازش میکند زنبقهای احساس دلم را از من مگیر آفتاب را...!
تمام صبح هایم با تو بخیر می شود تو آنی که با هر تَبسُمَت خورشید طلوع می کند ... ️ ️️️
صبح باور عشق است در لبخند آسمانی تو وقتی چشمهایت را باز میکنی و عطر نگاهت را بر خورشید میپاشی تا غزل غزل روشنی بسراید
دوستت دارم بیشتر از عشق آدم و هوا بیشتر از علاقه خسرو شیرین بیشتر از محبت لیلی و مجنون بیشتر از برگ های درخت های جهان بیشتر از نور روشن خورشید بیشتر از مهربانی یک مادر بیشتر از نفس های ناکشیده ام بیشتر از بی نهایت .... ️️️
امروز خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک …
در رویاهای من هیچ عشق دیگری نمیخوابد تو خواهی رفت ما با هم خواهیم رفت بر فراز آب هایی از جنس زمان دیگر هیچکس در کنار من به درون سایه ها سفر نخواهد کرد تنها تو همیشه سبزی همیشه خورشید همیشه ماه
چشم های تو زادگاه خورشید است نگاهم که می کنی صبح در دیدگانم حلول می کند روشن می شوم نور می گیرم و در تقویم باغچه خیالم روزی دیگر رقم می خورد
من صبح را در چشمان تو میبینم وقتی بازشان میکنی خورشید طلوع میکند در من ،پلک بزن بگذار جان دهم در این خورشید سوزانت !
شب شده است بیا تا همدیگر را ببوسیم قبل از آنکه... خورشید مچمان را بگیرد !!! ️️️
خورشید هر روز طلوع می کند اما تو هر روز عاشقترم میکنی صبح بخیر هایت زیباتر از هر روز برایم تازگی دارد...
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد … به سلامتی هرچی پدره . . .