ما نمی تونیم چیزی رو فراموش کنیم فقط انقدر درد میکشیم و عادت میکنیم تا بالاخره همه چی واسمون عادی و کمرنگ میشه...
به درد هم اگر خوردیم قشنگ است... در این دنیا که پایانش به مرگ است در این دنیا که پایانش به مرگ است برای هم اگر مُردیم قشنگ است
خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من را بفهمد روزگار غمگسار سرد من را
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت وَرنه من ، داشتم آرام ، تا آرامِ جانی داشتم ...
پیام آور کدام بهار است روسیاهی ات حاجی فیروز؟ به داریه درد بکوب که این ساز روزگار است! و تو خوش رقصی می کنی در چشمان کودکانی که به تصور بابانوئل آمده اند تا از تو هدیه ی سال نو بگیرند و نمی دانند سکه ای در جیب سوراخت نمانده...
به گوش ام خش خش پاییز زرد است دل ام میعادگاه زخم و درد است نمی آید صدایی از در و دشت هوا بس ناجوانمردانه سرد است
کودک که بودم ، وقتى زمین مىخوردم مادرم من را مىبوسید ، تمام دردهایم از یاد مىرفت ... دیروز زمین خوردم ، دردم نیامد اما تمام بوسههاى مادرم یادم آمد ...
شکستنِ دل ، به شکستن استخوان دنده مىمانَد ! از بیرون همه چیز رو به راه است اما هر نفسى که مىکشى ، دردیست که مىکشى ...
چه دردی داره دوری تو ازم عشقم الهی هر چی عاشقه برسن به هم
افتاده همیشه پای من در چاله قلبم شده یک دشت پر از آلاله تنها تو فقط حال مرا می پرسی ای درد،رفیق خوب چندین ساله
غافلی از دردِ من، با آنکه احوالِ مرا کودکِ یکروزه داند، کورِ مادرزاد هم
یکروز سمت شهر خودم کوچ میکنم با دردهای کهنه و غمهای بیشمار...
دردی عظیم دردی ست با خویشتن نشستن در خویشتن شکستن
عجب مردمی داریم! نه دردت را میفهمند و نه حرفت را با این حال باب دلشان در موردت قضاوت میکنند.
نشانی دکترم را به شما میدهم. ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قدِ بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود، رفتیم و کتاب خواندیم و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم...
در روزگارانی که شیرین خواب خسرو شاه می بیند فرهاد ، تیشه ، بیستون پیکار یعنی چه؟ ما از درون گندیده ایم از آفت یاران! جسم مترسک کنج گندمزار یعنی چه؟ این شعر ، این گفتار یعنی چه این درد پر تکرار یعنی چه وقتی سگ چوپان ده سگ-گرگ زاییده...
مثل زنی پا به ماه تو را به درد نشسته ام ! فرزند کدام ماهی اینقدر نمی آیی؟
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست درد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای
تکه ای از رو حم خیلی درد میکند آنجایش که پر بود از شیطنت های دخترانه دلم برای خودم تنگ شده من خیلی وقت است بچگی نکرده ام ...
تنهاییت را بچسب... بیخیال آدمها... دل بستن به آدمها فقط درد دارد...
عاشقم کردیورفتی لعنتیاینرابدان، پیشپایتمیگذاردروزگار،ایندردرا...
تنها ز تو دردی ماند ای مونس جان با من خواهم که نخواهم هیچ با درد تو درمان را
ای بمیرد درد از هر طرف بنویسی اش شبیه گرگ تو را خواهد درید !
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد شانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!