متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
این روزها از همه چیز می ترسم
از دوری
از نزدیکی
از بودن
از نبودن
و حتی از تو
آری تو ترسناک ترین شیرینی جهانی،
همانند قند بر تن می نشینی
و همانند مرض قند
از درون، تمامِ سلول های حسی تن را می بلعی.
این روزها از همه چیز...
پرنده ی کوچک
به بام من بیا
آنقدر با من صمیمی شو که خودت از طاقچه ام دانه برداری
که وقتی نگاهم کردی بی درنگ بفهمی دلم گرفته است و برایم آواز بخانی
که وقتی دلت گرفت سر کوچکت را کنی در دستم و من تو را زیر بالم بگیرم...
دلم را کجا برده ای
که هر کجا را نگاه می کنم
فقط تو یی را می بینم
که هرگز نداشته ام
اما با او زندگی ها کرده ام...
و عشق یعنی تو
تویی که در راه دوست داشتنت
دیوانه ام کردی
و به تاراج برده ای این هوش و حواس را
بگو چگونه فدا نشوم
برای تویی که هم دردی و هم درمان
و درمیان هیاهویِ فریادِ بی پناهیِ قلبم؛
اندکی تنِ لرزانم را در آغوش بگیر...
منِ باران زده را هیچ مگو،
چمدانم آماده است و غزل خداحافظی
را خوانده ام،
گرمیِ آغوشَت در چمدان جا نمی شود،
در این لحظات پایانی چُنان سخت دستانت را
قفل دستانم کن که ذره ذره...
من عاشق اون خنده های قشنگتم که باعث میشه لپت چال بیوفته ، عاشق غرغر کردنات و اخمای ریزت به کارام، عاشق موهای خرمایی خوش رنگت که تو آفتاب رنگشون روشن میشه، عاشق چشمای مشکی وحشیت وقتی که زل میزنی تو چشمام، عاشق مژه های بلندت. من عاشق تک تک...
یه آدمایی هستن که باید باشن !
اصلا نبودنشون انگار
برای دنیا تعریف نشده !
دلت میخواد بشینی ساعت ها
بیخیالِ همه چیز
از هر دری باهاشون حرف بزنی !
بدونِ اینکه نگرانِ چیزی باشی !
لازم نیست کاری کنن
فقط کافیه بشینن و
گوش بدن به حرفات
این آدما...
تو اگه رنگ بودی میشدی آبی آسمونی
تو اگه میوه بودی میشدی توت فرنگی
تو اگه حیوون بودی میشدی پیشی
تو اگه خوراکی بودی میشدی شیرکاکائو
تو اگه خواننده بودی میشدی گروه وانتونز
تو اگه غذا بودی میشدی پیتزا
تو اگه فصل بودی میشدی بهار
تو اگه کشور بودی میشدی...
همه جا هستی
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت، کنارم است
گل سرخم!
دلم برایت تنگ است... آنقدر که کلمات قدرت وصفش را ندارند... آری... این روزها بیشتر از هر وقت دیگری، به کنارت بودن نیاز دارم...گل سرخم...(:
عشق که کهنه می شود اَلو می گیرد
گاهی بوی نا می گیرد کهنه اش... اما هنوز لطیف است
گاهی یواشکی می آیم صندوقچه ی پراز عاطفه
و احساس و خاطره و عشق را که با عقل تو اَمان بود را بازش می کنم تا هوایی بخورد
با بوی نا...
سرزمین مادری ام ؟؟؟
آه ...
و اما سرزمین من جایی ست که تو در آن باشی
جایی که به عطر نفس های تو آغشته باشد
من در تو عجین شه ام چنان که که آسمان به به هوایش
چگونه خویش را ترک کنم ؟ وقتی تمام من تویی
ترک...
کسی را شبیه من دوست ندار
برای کسی شبیه من نگران نباش
حتی بعد از من
اگر روزی عاشق شدی
شبیه من در آغوشش نگیر
مرا برای همیشه در قلبت نگه دار
✍ سردار
زندگی ام را به دستانت می سپارم
تو میتوانی مرا تا به خدا برسانی یا به قعر جهنم، زندگی ام را به تو میسپارم
تا ستاره ها را هر روز از لبخند تو قرض بگیرم
و ماه را از حصار شبِ چشم هایت پایین بیاورم.
نور شوی برای زندگی ام...
میان قلب متروکه ام تو تنها روزنه روشنی که از لابه لای سقف ترک خورده
نور را به باریکه های دلم رساندی...!!
کنارم که باشی
پاییز دلتنگی ام
با همه ی غم انگیزی اش
و ابری بودن لحظاتش
زیباتر از بهار می شود
و همای سعادت می نشیند
به تماشای عاشقانه هایم
که در ساحل چشمانت
به پرواز در آمده اند
-باد صبا
به معصومیت نگاهت قسم
و به لطافت دستانت،
که هیچ چیز در این جهان،
جاودانه نیست
مگر مهربانیِ قلب تو!
غزاله غفارزاده
دیروز،
قناری خانه مان زبان باز کرد.
من ، غزل هایم را به خوردش دادم
اما او فقط،
مرثیه های دوری تو را
سر داد...
غزاله غفارزاده