متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
\یک\نفر باید باشد...
که برای همیشه \باشد\....
.
مثلا \تو\...با همین چشمهای جذاب و نگاه گیرا...
.
در این سرمای یکهویی پاییزی انقدر نگاهم کنی...
.
که\من\ از یخ زده ترین زاویه ی قلبم شروع به سبز شدن کنم...
.
که عاشقت شوم...
تو نگاهم کنی...
من عاشقت شوم...
تو...
تو پایان جذاب تموم بی حوصلگیای منی..
نوری...
که از دریچه ی تاریک و شب زده ی چشمام..
به قلبم تابیدی...
تو حس خوب بارونی..
طعم شیرینِ گیلاسی...
شربت گلاب و زعفرونی وسط ظهر تابستون!
تو رو نگفته ، ،میبینم...
در آغوش نگرفته،میبوسم..!
همه چیزو که نباید با چشمِ سر...
رفتن را بلد باش..
اما فقط جایی از این فعل استفاده کن
که ماندنت را ندیدند..
نخواستند..
نفهمیدند..
یا جایی زیر طاقچه ی بی حوصلگیشان گذاشتند،
تا اگر روزی دلشان خواست تورا صرف کنند وبعد دوباره بین فعل های دست دوم و سوم زندگیشان رهایت کنند !
رفتن را خوب...
باز همون کابوس لعنتی... قلبم ب تپش افتاده بود.. دستمو بلندکردم واباژور روپاتختی رو روشنش کردم نگاهی ب ساعت انداختم 3نصف شب بود... مدتها بود این کابوس لعنتی رومیدیدم... بازهمون چراغ و بوق پی درپی ماشین جلویی، صدای وحشتناکی ک منو ع خواب میپروند...گوشیمو برداشتم و ب عکسش زل زدم...
سرشو ب پشتی صندلی تکیه داد و نفس عمیقی کشید.. سرشو کج کرد و بم خیره شد... لب هاش تکون میخورد اما صدایی خارج نمیشد... خندم گرفتع بود اما لب پایینمو بین دندونام گرفتم ک صداخندم بلند نشه..
تارموهامو دور انگشتم پیچوندم و گفتم نمیخوای سکوتتو بشکنی؟!
جدی شد و...
من می توانم در هر شرایطی تو را خوشبخت کنم
اما آیا تو نیز می توانی ...
من می توانم تمام از خود گذشتگی های دنیا را در خود شکوفا کنم
اما آیا تو نیز می توانی ...
من می توانم دست تمام مهربان های عالم را از پشت ببندم...
من خودم را دوست دارم
وقتی در آینه نگاه می کنم
و این خودشیفتگی نیست
یعنی دوست دارم خدای زمین و زمان را ...
آفرینش را ...
خدایی که خوی و خصلت مهربانی را در من نهاد
من خودم را دوست دارم
و خدا را ...
و تمام انسان هایی...