شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
گم شدم
در واژه های شعرم
میان چشمان تر
و تاریکی ظلمت
پس از دیوانگی ها
تو را گم کرده ام
پشت پنجره ای سرد
دلم یخ زده است
تنها دستهای تو ست
که به سمت چشمانم
باز می کند
پنجره ی زندگی را
بی خیال می شوی
تمام دلتنگیهایت
شعر میشود
در قالب خیالم
عاشقانه هایم را
برای تو
بی آنکه باشی
سربسته می گویم
ای بودنت
قافیه ساز
زندگی عاشقانه من
دلتنگی هایم را
از من بگیر!
***
آمدنت را،
به من پس بده...
بهانه می خواهد
دیدار تو
پنجره عشق را
باز کن
که تشنه ی بارانم
ای زیباترین بهانه بودن من
هر سحر
اوج می گیرم
با طلوع دوباره تو
ای فاتح صبح سحرگاهان من
حریف دلتنگی می شود
جنگجویی
با لباس پولادین عشق
چون من که مدام
مبارزه می کنم
در رزمگاه دلتنگی
دل می بندم
به سردی سکوت
به برگهای زرد پاییزی
بی خیال
نیمکتهای خالی
که تنها دلبسته تو هستم
می گیرد دلم
برای آرزوهای نشکفته ام
در ثانیه های یخ زده زمان
و چه بی صدا
در تنهایی دلم می میرند
کویر خشکیده ام
سبز می شود
از کتاب عشق
ای عابر عشق
از نیامدنت
غمگین است
جاده ی قلبم
چامک