مردها…. گاهی همه ی عشقشان در نگاهشان خلاصه می شود بگذار مطمئن باشد که می فهمی… گاهی زبانش نمی چرخد به گفتنِ “دوستت دارم” اما تا دلت بخواهد شوقِ بودنش فریاد می زند… و عاشقانه ای برایِ لحظه هایت می شود ناگهان سکوت میکند میانِ هیاهویِ حرفهایتان!! دستش را محکم...
رفیق دعا میکنم یه بار تو زندگیت گریه کنی اونم به خاطر شوق رسیدن به عشقت باشه
بیا منصف باشیم... معامله ای عاشقانه: تو برایِ همیشه کنارم بمان و من تا به ابد به دورِ حضورت می گردم... تو برایِ همیشه بارانی بپوش من تا همیشه باران می شوم می بارم .... به لحظه هایت تو بغض کن, من اشک می شوم... تو بخند من شوق می...
محفلی ساختهایم روشن از پرتو مهر سایبانش گل سرخ بیریا همچو سپهر ما در این محفل انس، در عبادتکده نورانی خود شوق روحانی دیدار تو در دل داریم
دست در دست هم نهادهایم و سفره دوستی را در دشت آرزوها گستراندهایم تا هر خاطرهای را به زیبایی در دلها بیاوریم که زندگی تنها یادگاری از محبت است شوق فشردن دستان شما برایمان انتظاری است شیرین
وقتی نفسم خطابم میکنی نفسم میگیرد نمی دانم شوق بودن یا نبودنت است کنارم بمان ای خوب ترین خوب ها که نفسم بند نفس های توست
️ قسم به نفس هایی️ که به شوق تو برمی آید ... و قسم به تپش های قلبی که در سینه برای تو میزند ... ای بهترین بهانه ی عاشقانه من دوستت دارم.....️
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
اشاره ای نظری یا کرشمه ای با تو به شوق روی تو با سر دویدنش با من
شوق تو عادت خطرناکی ست که نمی دانم چگونه از دست آن نجات پیدا کنم و عشق تو گناه بزرگی ست که آرزو می کنم هیچ گاه بخشیده نشود.
او به شوق دیگری تک بیت ها را می سرود.... من در اندیشه که ایا من مخاطب بوده ام...؟!