صبح و وعصر که فرقی نمیکند ای همه زندگانی ام وقتت بخیر ... ️️️
مُحکم وقوی باش.. روزهای خوب خواهند آمد... باز میشه این در صبح میشه این شب صبر داشته باش....
هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست ؛ انسانها میگویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است ، اما من ترجیح میدهم که هوشیار باشم، چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد ...
خورشیدم از نگاهِ تو هر صبح می دمد چشم وا کنی صبحِ من آغاز میشود ️️️
تو صبح باش من سراپا ، چشم می شوم محوِ تماشایِ تو...!
چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم
بعضی صبح ها که از خواب پا میشی با خودت فکر می کنی ”نمی تونم از پسش بر بیام” و بعد تو دلت میخندی چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی …
در خموشیهای آه گوش کن، زمزمهی چشمه را میشنوی با طنینی آرام صبح را منتظر است و پرنده بیدار با طلوع خورشید بیقرارِ پرواز و صدای بالَش رنگِ معصومیتِ باران است هیچ میدانی گر که یک صبح نخیزد چشمه و نباشد پرواز آسمان، آه چه حزنی دارد چه سکوتی چه...
تبسم کردی وصبحم چه زیبا شد دل افروزم خوشا چشمی که صبحِ او به لبخندِ تو وا گردد ...
وقتی دلتنگ باشی هزار بار هم از این شونه به اون شونه بِغَلتی این شب صبح نمیشه!..
روی تو را که ببینم بخیر میشود صبح هر روزم.. ️️️
پلک بگشا تا صفحه ی صبح ورق بخورد
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
و چه صبحی بشود لحظه تابیدن توُ ... ️️️
♡ چشم های تُو زادگاه خورشید است نگاهم که می کنی صبح در دیدگانم حلول می کند روشن می شوم نور می گیرم و در تقویم باغچه خیالم روزی دیگر رقم می خورد ️️️
هر روز صبح دوست داشتنت تازه میشود مثل بوی سنگک تازه مثل عطر چای روز از نو دوست داشتنت از نو ️️️
دوست داشتنت سحر خیز ترین حسِ دنیاست که صبح ها پیش از باز شدن چشم هایم در من بیدار می شود ... ️️️
صبح من با لبخند تو به خیر می شود ️️️
من بلندای شب یلدا را ، تا خود صبح شکیبا بودم شب شوریده ی بی فردا را ، با خیال تو به فردا کردم چه شبی بود …. ، عجب زجری بود …. غم آن شب که شب یلدا بود
قشنگ ترین حرفی که اول صبح میشه ازش شنید : خوشحالم که روزمو با دیدن تو که کنارم هستی شروع میکنم
یڪ روز دستت را میڪَیرم میبرم یڪجا ڪہ دست هیچڪس بہ خلوتمان نرسد آنوقت من میمانمُ غزلِ لبهاےِ تو و یڪ دنیا سڪوت... ️️️
صبح یعنی صدای پرندگان در کتری و گرمی نان تازه در کنار کوه برفی پنیر . چقدر این روزها میتونه زیبا باشه و شلوغ و شاد
تو همچو صبحی ومن شمع خلوت سحرم
موسیقی صدای تو آرزوییست که صبحها نوازشم کند و آفتاب نگاهت خواب را از من برباید و اینگونه است صبح های بهشت