متن ناب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ناب
بدی زندگی این است که مثل فیلم ها نیست که آدم یکهو تا گردن خوشبخت بشود . خوشبختی آن قدر آرام می آید و می رود که آمدن و رفتنش را اصلا نمی فهمیم. / محمد رضا کاتب / رمان لمس
هرچه آدم بیشتر نا امید باشد بیشتر دروغ می گوید و می خواهد دروغ بشنود. چون دروغ ها از جنس خیال و آرزو هستند و دنیا را طوری بهت نشان می دهند که دوست داری ببینی. / محمد رضا کاتب / رمان لمس
می دانی چرا چیز های بزرگ از چیزهای کوچک بزرگتر هستند .چون ما این طوری به خودمان تلقین کردیم و باورشان.حتی مرگ یک فکر و باور است یا یک جور بازی ذهنی. /محمد رضا کاتب / رمان لمس
«در سرم نیست بجز وصل تو سودای دگر»
غیر ازین حیف بُوَد از تو تمنای دگر
عمر بگذشت و دگر مهلت دیدار نماند
فرصتی نیست ، مده وعده ی فردای دگر
ز جفا شانه مزن بر مشکن زلف که دل
جز سر زلف تو مسکن نکند جای دگر
صنما جز...
سفَر؛ از سُفره خانه؛ تا سرِ کار،
برای کسبِ روزیِ حلالی؛
و شب، می آید او، خسته؛ ولی شاد؛
نگاهش، ناب؛ چون آبِ زلالی...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)
ای خالق کون و مکان بنگر که جانم می رود
در هجر او ای مهربان ، تاب و توانم می رود
در آرزوی وصل با آن صاحب حسن و جمال
احساس زیبا و خوشم با دل سِتانم می رود
من تشنه ی دیدار یار ، او در پی آب روان...
این منم تازه ترین فاجعه ازمحضرِ عشق
که نشستم به عزاداری خاکسترِ عشق
بشکند آینه ایکاش ، که مشغولم کرد
به خودآرایی هرروزِ ملال آور عشق
به تماشای تو مشغول شدم یادم رفت
که سلامی کنم ای دختر نیلوفر عشق
خاطرات من وُ تو هرچه که بود عشق نبود
خط...
تو را دیدن ، سرآغاز اسیری ست
تمنّایت چه راه ناگزیری ست...
بقدری ریخته ، نور از ، دو چشمت
که گویی ، کهکشان راه شیری ست
بهزاد غدیری
وَ سطر آخر است وسایه ای بر خاک می ریزد-
-که تندیسی تَرَک خورده ست،می دانی؟..نمی دانی
نمی دانی
رضاحدادیان
شب است و کوچه ی آه و غرورِ آسمانی که-
-شبیه من،زمین خورده ست،می دانی؟...نمی دانی
رضاحدادیان
درخت را شکست
امّا
از پس کوه بر نیامد
باد.
رضاحدادیان
تا تبرها چشم وا کردند در آغوش باغ
شاخه،شاخه تک درخت نیمه جانم پاک شد رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
گاهی وقتا آدما دلشون رفتن میخواد...
یه جاده بی انتها.. .
نه برای رسیدن به مقصد خاصی ...
فقط برای دور شدن ...
دور شدن از مبدأ درد...
دور شدن از آدمهایی که غرق شدن تو دنیای کوچیک و تاریک خودشون ...
گاهی وقتها باید روح خستتو برداری و بدون...
می خواهم
به خواب طولانی روم
روزگاری بلند شوم
خود را در میان کوره ای ببینم
آنگاه که
گِل من پخته شود
وگرنه سوختن را که
همه بلدند...
می خواهم به خواب خویش
بیدار باشم
و وارسته
وگرنه خوابیدن را که
همه بلدند...
می خواهم چشمانم را باز کنم
پر...
شاعر شده ایم و سخت در حاشیه ایم
شخصیت برجسته ی این ناحیه ایم
دنیا هم اگر اسیر دریا بشود
ما غرق ردیف کردن قافیه ایم
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
دلنوشته:کارون عزیزم
تو را دیگر چه شد کارون عزیزم!؟
هنوز اندوه زاینده رودمان از دل هایمان کوچ نکرده است ؛
هنوز غم دریاچه ی ارومیه بارش را نبسته؛ تورا چه شد کارون عزیزم!؟
آخ از درد دل که با گفتن تمام نمی شود...
نمی دانم، نمی دانم چرا خشکسالی به...
مهربانی
راه میانبر به بهشت است ...
آریا ابراهیمی
چهار چوبی که برات ساخته شده
زندانت نیست !
راه بهت نشون میده
برخی انسان ها وجودشان همانند لؤلؤ ارزشمند است و خیالشان همانند عسل شیرین!
آنان که در آشوب های زندگی ما حضور دارند و در خوشحالی مان سهم زیادی دارند!
به ارادت می نشینند کنارِ آشوب های ذهن مان، و از ما طلب دارند گفتنِ هر آنچه آرامش ذهن مان را...