متن کجایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کجایی
کجایی
نجیب و عزیز و یارم کجایی
هوایی رسانی به قلبم کجایی
نبودی ببینی در این بی وفایی
که مرگم رسیده قرارم کجایی
instagram.com/sohrabipoem
خیابانهای شهر بی تو خالی ست
محبت های تو بر من خیالی ست
از آن روزی که بی من رفته ای تو
هنوز عطر تنت در این حوالی ست
نمایان کن حضور ای حضرت ماه
که بی تو آسمان ام در سیاهی ست
اتاقم تلخ و سرد است تو کجایی...
ای آنکه دلت پیش دلم نیست، کجایی؟
در خلوت دل جای تو خالی ست، کجایی؟
چون عشقِ معلّق تو به هر بام پریدی
ای روشنی خانه ام، ای دوست کجایی؟!
ارس آرامی
ای آنکه دلت پیش دلم نیست، کجایی؟
در خلوت دل جای تو خالی ست، کجایی؟
چون عشقِ معلّق تو به هر بام پریدی
ای روشنی خانه ام، ای دوست کجایی؟
ارس آرامی
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چشمم به ره عاطفه خشکید، کجایی؟
با شکوِهٔ من چهرهٔ آدینه ترک خورد
از سوی تو اما نه تبسم نه ندایی!
از بس که در اندیشهٔ تو شعله کشیدم
خاکستر حسرت شده ام نیست دوایی؟
آمار تپش های دلم را به تو...
دلتنگ توأم یار دل آزار، کجایی؟!
مجنون شده ام مرهم بیمار،کجایی
در دام توأم تاکه نفس میکشم انگار
از تو شده ام در تو گرفتار کجایی
ایوان دلم خیره به ماهت شده شبها
مهتاب شبم، مونس و غمخوار، کجایی
فکری که به حال من بیچاره نکردی
یادت شده بر سینه...
ای آنکه دلت پیش دلم نیست، کجایی؟
در خلوت دل جای تو خالی ست، کجایی؟
چون ماه بهاری همه روز در تب وتابی
تو سایه ات بالای سرم نیست، کجایی؟
چون عشق معلّق تو به هر بام پریدی
ای روشنی خانه ام ای دوست، کجایی؟
با ما بِه از این...
ای آنکه دلت پیش دلم نیست، کجایی؟
در خلوت دل جای تو خالی ست، کجایی؟
چون ماه بهاری همه روز در تب وتابی
تو سایه ات بالای سرم نیست، کجایی؟
چون عشق معلّق تو به هر بام پریدی
ای روشنی خانه ام ای دوست، کجایی؟
با ما بِه از این...
هیچ معلوم هست کجایی!؟
تا پیام خوندم دلم هُری ریخت! یعنی کی میتونه باشه؟ یعنی برای یک نفر انقدر مهم شدم که میخاد بدونه من کجام!
هنوز ذوقم تکمیل نشده بود که پیام دوم آومد (ببخشید اشتباهی فرستادم!)
جواب دادم میشه بازم گاهی از این اشتباهات بکنید هیچی نگفت
اصلا...
دلم ،گُر ،گرفته است
کجایی؟! نبودنت نفس گیر است
کاش ! پروانه ای ،قاصدکی ،قطره ای از شبنم عشقت را بر این دل سوزان نثار می کرد تا به یمن آن وجود گُر گرفته ام گلستان شود ومن چون ابراهیم (ع) لطافتت را حس کنم.....
حجت اله حبیبی
زنده ام
اما برای زندگی کردن به چیزی بیشتر از آنچه هست ،محتاجم
چیزی بیشتر از خودم
آنکه مرا به حیات ،دعوت می کند
نفس هایم را معنا می بخشد
و دلیلی میشود برای جنگیدن و ادامه دادنم
من برای بودنم به چیزی بیشتر از جسمم محتاجم
کجایی پس ؟؟؟...
همه میگن که از سرت می پره بزار زمان بگذره
کاش بودن و میدیدن بعد سال ها
که هنوز عطر مشابه اش تو کوچه پس کوچه های این شهر میشنوم
ناخداگاه دلم می ریزه
باران می بارد
تو کجایی آخر ...
مگر آن روز ندادی دل ما را سوگند
به همین بارش باران که شود شاهد ما
نرویم هیچ کجا از سر دعوا
تو کجایی اخر ...
باران می بارد
همه دکلمه ها را خودش می خواند
تو کجایی آخر ...
باران ...
دلش...