آسمان ابری و دِل هوای باران دارد… #م_محبوبی_کیا
کاش می گفتم به تو این دل که با خود می بری روزگاری دلبری می کرد و خاطر خواه داشت!
دل اگر عشق نورزیده که دیگر دل نیست من اگر دلخوشُ و دلزنده شدم از اینم
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
خانهٔ اسرار تو چون دل شود آن مرادت زودتر حاصل شود
آنچه روزی در تنم، دل داشت نام بسکه سختی دید، امروز آهن است
برای رفتن .. چمدان می بندند برای ماندن .. دل ! من کدام را ببندم ...! که نه خیالِ رفتن دارم.. و نه توانِ ماندن ..
گفته بودم چوبیایی غم دل باتو بگویم/چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل یک لحظه ی کوتاه بهم میریزد...
به خدا دل آلزایمر نمی گیرد! بفهمید آدم ها...
ما را به خود کردی رها شرمی نکردی از خدا اکنون بیا در کوی ما آن دل که بردی باز ده
کتاب وقتی باز است ذهنیست که حرف میزند ، وقتی بسته است دوستی است بهانتظار ، وقتی فراموش میشود جانی است که میبخشاید ، وقتی نابود شود ، دلی است که میگرید ...
آدم: تو دل داری؟ مترسک: اره! آدم: مگه آدمی؟ مترسک: مگه آدما دل دارن ؟ :) .
هر وقت سالار عقیلی میگه ایران اگر دل تو را شکستند... زن داییم با گوشه روسریش اشکاشو پاک میکنه.... زنداییم اسمش ایرانه
دلگیر نیستم که دل از دست دادهام دلجوییِ حبیب به صد دل برابرست
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
تو سهم دیگری بودی و من درگیر رویایت خجالت میکشم از دل که عمری بازی اش دادم...!
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم
آنکه دل کاشت،ولی دلهره برداشت منم.....
هر آدمی رنج هایی در دل دارد که از دیگران مخفی میکند، بیشتر اوقات شخصی را که سرد خطابش میکنیم در اصل غمگین است...
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
اگه دلت نمیاد خیانت کنی اگه دلت نمیاد دل بشکنی دلتنمیاد دو رو باشی آدمارو بازی بدی این اسمش بی عرضگی نیست اسمش اصالته...
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیم این که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست