شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
درورطه ى این شبکه رنگش به سیاهی سٺطوفان زده اَم من به سیماب نگاهی ...!!...
غم و شادی انسان ها را می توان از چشمانشان فهمید. نگاه را نمی توان آرایش کرد....
بگوچاره ی این دردیکپارچه بامن را نگاه کن که بی نگاهت منوازفنانوشتنم...
عشق کفاره ی یک لحظه نگاه است فقط مثل افتادن از چاله به چاه است فقط...
قدرت عشق بنازم که به یک تیر نگاهجان شیرین بفروشند دو بیگانه به هم...
نازم به چشم یار که تیر نگاه رابی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد...
نیم نگاه تو می ارزه به صدتا نگاه...
به نگاهی به کلامی و گهی با بوسهتو چه آسان بلدی دل ببری هر لحظه...
نگاهم می کنی قلبم، درون سینه می لرزدنگاهم کن، نگاهِ تو به درد سینه می ارزد!...
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی دارم تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی...
گاه با یک شعربا یک حرفبا یک نگاه، لبخنددر خاطر هم ماندگار شویم......
لبخندو نگاهت به کنارمن به صدایت چقدر محتاجم...
تلاش بوسه نداریم چون هوسناکاننگاه ما به نگاهی ز دور خرسند است...
بهشت اینجاستدر تلاقی نگاه هایمانو لبخندی کهتو مرا مهمان کرده ای...
من که عاشق خودش نبودم!چشمانش!نگاهم که میکردناخواستهتمامم را برایش می دادم....
نزدیک تر بیا و به آتش بکش مراعمری به انتظار نگاهی نشسته ام...
و نگاهیپنجرهبارانشد..!...
چشم باز کن و دور و برت را نگاه کن...یعنی که حال قلب مرا رو به راه کن......
هر جور که تو بخواهینگاهت می کنمدر این دو پنجرههمیشه به روی توباز است ......
هر روز دوست داشتنت رابروز رسانی می کنمگاهی با کلامگاهی با نگاهگاهی با بوسه...
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام؟لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی؟...
من نگاهش میکنم، او هم نگاهم میکنداو برای دل بریدن، من برای دل بری...
نگاه ناگهانیتتیغ آفتاب بر خیال یخزده منست،اشارهای کافیست آبتنی میکنم دی ماه....
قدرتِ عشق بنازم که به یک تیر نگاهجانِ شیرین بسپارند دو بیگانه به هم !...
حتى افرادى که معتقدند سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغییر نیست ، موقع رد شدن از خیابان ، دو طرف آن را نگاه مىکنند !...
هیچوقتنذارکسیبهعنوانیهگزینهبهتنگاهکنه!یاهمینالان«آره»یابرایهمیشه«نه»......
تانگاهم بکنی از هیجان خواهم مرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ...؟!...
هر جا که هستی، نگاهِ خدا سمتت عزیزترینم. زمستونت گرم، یلدات مبارک جانم......
مهم نیست چند تا ستاره بهم چشمک میزنه من نگاهم همیشه به ماهه...
به چیدن نگاه دزدانه ات دچار شدماگر عسل نمی دهی نیش هم نزن!چرا اینقدر تو را ارزان می فروشی؟لب و چشم و زبان را باید گران خرید...
یلدا شب چشمان توستیک عمر نگاهت کنموقت کم می آورم...
بیا و با تابش ماه نگاهتشب هایم را از تاریکیرها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن....
بمان که فلسفه این شب دراز این استکه یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم...
یلدای چشم های تو برفی ترین شب استیلدای چشم های تو طوفان میآوردامشب تمام وسوسه ها در نگاه توستابلیس هم به دین تو ایمان می آورد...
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود، این است که : غالبا ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان ، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !...
روزگاری یک تبسم یک نگاهخوشتر از گرمای صد آغوش بود...
خدایاهر شب به آسمان نگاه می کنمو می اندیشمدر این آرامش شبچه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابندخدایا تو آرام دلشان باش.......
یه روزی پشت سرت رونگاه میکنیو متوجه میشی زیادی نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیت نداشتن......
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُردآنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست...
غم عالم ز دلم بردنگاهی که دوا بود دوا...تب آتش زده بر جان مرا شست...چشمی که شفا بود شفا......
نگاهت میکنم خاموشو خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد......
چه خوش لحظه هایی کهدزدانه از همنگاهی ربودیم و رازی نهفتیم...
گرچه می دانم نمی آیی ولی هر دم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم .....
پدر همان کسی استهرگز سایه منت مهرش راحتی در نگاهش ندیدم...
یک جا بماننگاه گندمزاربه هم می ریزد...
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش میکنم ...وز شوق این محال که دستم به دست توستمن جای راه رفتن پرواز میکنم ......
از بس که مواظب بودمکسى را نشکنمبه خود که نگاه میکنمتکه تکه ام......
دزدکی نگاهت می کنمتو لبخند می زنی من جادو می شوم .....
ضرب آن نیم نگاهت به دلمکل ضربان دلم را زد به هم...
نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همهکیه ندونه ما دو تاحواسمون پیش همه......