اجازه نمیدهم سر مزارم گریه کنند زندگیام گریه داشت که همه خندیدند و رفتند
برایت گریه تجویز می کنم بغض تمام گلویت را گرفته است...
پول خوشبختی نمیاره ؛ ولی گریه کردن تو یه مرسدس آسونتر از گریه کردن روی دوچرخه است !
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند
ما کسى را نداشتیم برایش گریه کنیم به خیابان زدیم کسى را پیدا کنیم، هیچ کس نبود براى خیابان گریه کردیم که هیچ کس را نداشت خیابان براى ما گریه کرد که هیچ کس را نداشتیم؛ گریه کردیم گریه کرد گریه کردیم گریه کرد گریه کردیم و همین طور خوابمان...
نه آروم میشم از گریه نه یادت میره از یادم نمیدونم به این دنیا تقاص چی رو پس دادم...
داشت گریه میکرد. همونجور که چشماش پُر از اشک بود با خنده گفت: دیگه دوست ندارم، واسم مردی! اشکاشو پاک کرد.ُ زانوهاشو بغل کرد و زیر لبش زمزمه کرد: من هیچ وقت دروغ گویِ خوبی نمیشم. .
دل ات که گرفت دیگر فرق نمی کند داری برای کدام دردت گریه می کنی!
دلم گرفته و روی شانه هایِ خودم گریه میکنم
خواستم گریه کنم قلب صبورم نگذاشت وقت زانو زدنم بود غرورم نگذاشت
من اندوهگین نیستم خود اندوهِ عالمم سرزمینی در سینهام گریه میکند...
صاحبخانه بدش نمی آمد که ما همیشه گریه کنیم،عزادار باشیم و مصیبت نامه بخوانیم، چون مشغول می شدیم .دیگر کسی از او نمی خواست پشت بام را کاه گل کند یا برایمان آب لوله بکشد.
خونه از گریه پُره، کوچه از مرگِ غزل توی ویرونی باغ، نعش گُل بغل بغل
گفتم که آسمان کمرش زیرِ غم، خَم است گفتی صدای گریه این ابر مبهم است گفتم هوای بارشِ باران نداشتم گفتی ببار؛ گریه تَسَلّای آدم است گفتم پرنده شوق فرود آمدن نداشت در مه فرو نشسته و تصویر، دَرهم است پرواز آخرین قدمش بود بر دِنا آغاز قصه خوب، ولی...
چمدان ات چه قدر جا دارد؟ جا نداری دلِ مرا ببری؟ چمدان ات چه قدر خالی ماند تا کجا تا چه وقت در سفری؟ شعر من جا نمی شود اما در سکوت کتاب هایت، حیف باز بار اضافه شد دل من له شد اینجاست زیر پای ات، حیف صندلی ها...
آمدمت که بنگرم گریه نمیدهد امان...
عشق تو مرا به شهرهای غم و اندوه برد که پیش از تو به آنجا نرفته بودم ! و حتی نمی دانستم گریه معنای انسان میدهد و هر کسی بدون اندوه ، انسان خطاب نمیشود ...
چرا؟ بهجایپاککردناشکهات، اوناییروپاکنمیکنیکه باعثگریهاتمیشن
زیر بارانِ بهاری رو به من میایستی گریههای هر شبم را صحنهسازی میکنی! .
وقتى دختر ى بخاطر پسر ى گریه کند قطعاً عاشق اوست ولی اگر پسری بخاطر دختری اشک بریزد یعنی دیگر هیچ کسی را به اندازه او دوست نخواهد داشت... .
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان...
شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزن گریه بر شانهی بالش کنی و خواب شوی؟
بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت، گوشه ی چشمشان به کمین نشسته..
آن قدر میخندم که اشکم در بیاید این هم به نوعی گریه با سبک جدید است