جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم، برآنیم هنوز
بنشین که تو را نیست کسی یار تر از من ... ️️️
بی خبرم از تو و من تاب ندارم... بعد تو خود را به که باید بسپارم از دل من کم نشده مهر تو ماهم دلبر من غیر تو دل یار نخواهم مستو خراب عطر گیسوی توام عاشق تاب و گره موی توام رفتی و یک روز دلم بند نشد بعد...
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
کاش روزی برسد هرکه به یارش برسد دل سرما زده ما به بهارش برسد . .
دل داشتیم ، دادیم جان بود،عرضه کردیم چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم...
ای نوبهار عاشقان داری خبراز یارما؟
ای یار بِکِش دستم آنجا که تو آنجایی..
بی ثواد بودم! که تو را یار خواندم
کاش روزی برسد هر که به یار ش برسد دل سرما زده ما به بهار ش برس
محکم بغل بگیر مرا تا بگویم به همه او فقط یار منو مال منو جان من است...
ترک ما کرد آنکه با ما روزگاری یار بود
هیچ چیزی ️ توی دنیا به اندازه ی گرفتن دست یار ارامش نمیده، لامصب ژلوفنه
آنکه یارش در بغل دارد چه داند حال من
فرمانده عشق یار محبوب تویی دردانه تویی /کمال مطلوب تویی
زل می زند سکوت به چشمان یار
بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد بمان که یار توام عشق کن که یار منی...
ای یار غلط کردی / با یار دگر رفتی
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد
مست و خرامان میرود در دل خیال یار من
بوی جانی سوی جانم می رسد بوی یار مهربانم می رسد
آره عاشقم یار تویی تنها امیدم از وقتی تو رو دیدم یه آدم جدیدم
ترک ما کردی... ولی با هر که هستی یار باش
یک نفس بی یار نتوانم نشست